علامه طهرانی از شاگردان علامه طباطبائی رحمهم الله تعالی در
جُنگ 4 می نویسد: مرحوم آخوند ملا حسین قلی همدانی (از اساتید عرفان شیعه) با
شاگردان خود پیاده به سمت کربلا حرکت می نمودند و در راه برخورد کردند به یک عده
از جوانان که بساز و آواز خواندن مشغول بودند ایشان برای امر به معروف و نهی از
منکر عازم آنها شدند شاگردان تقاضای منع نمودند و گفتند این جماعت ممکن است اهانت
کنند بالجمله ایشان پیش آمدند و سلام کردند آن جماعت جواب گفتند بعد گفتند شیخنا
چه میفرمائی فرمودند من تقاضا دارم آنطوری من می خوانم شما بزنید آنها خوشحال شدند
و دفها را بدست گرفتند ایشان مشغول شدند بخواندن اشعار امام علی الهادی علیه
الصلوه و السلام

به متوکل (ملعون):
[باتوا
على قلل الجبال تحرسهم غلب الرّجال فلم يمنعهم القلل
فانزلوا بعد عزّ عن معاقلهم و
اسكنو حفرة يا بئس ما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد ما دفنوا اين الاسرة و التيجان و الكلل
اين الوجوه التى كانت منعمة من دونها تضرب الاستار و الحلل يا و الحجل
فافصح القبر عنهم حين سائلهم تلك الوجوه عليه الدود تنتقل
قد طال ما اكلوا دهرا و ما شربوا ما صبحوا بعد طيب الاكل قد اكلوا
سالت عيونهم فوق الخدود و لو رايتهم هناك العيش يا رجل
یعنی: (كجايند شاهان و شاهزادهها و كسانى كه
لشكرها را فرماندهى مىكردند، بدانيد كه چقدر بد رفتارى مىكردند) بر روى قلههاى
بلند كوهها زندگى مىكردند و نگهبانان قوى و نيرومند و خشن از آنها حراست مىكردند
ولى نتوانستند مانع مرگ ايشان شوند
پس از آن همه عزّت از جايگاه خود پايين آورده
شدند و آنها را در گودال تنگ گور اسكان دادند، اما چه جاى بدى فرود آمدند
پس از دفن آنها بانگ زنندهاى فرياد زد: كجايند
خاندان و تاج و تخت و مدالهاى شما؟
كجايند صورتهايى كه در كمال نعمت به سر
مىبردند و پردهها و زيورها بر ايشان آويخته
مىگرديد؟
سپس گورستان با زبانى رسا در پاسخ گويد: آن
صورتها را كرم خورد و روى آنها رفت و آمد مىكنند.
چه خوب مىخوردند و مىآشاميدند روزگارى دراز، ولى
پس از آن همه لذّتها خودشان خوراك چيزهايى ديگر شدند
چشمهاشان روى صورتهاشان غلطيد و اى كاش
مى ديدى در آنجا چه زندگى تلخى دارند؟!]
(لذا تا آن جوانان) خواستند مشغول بزدن (دف)
شوند دیدند این اشعار خلاف متعارف است (یعنی درباره شادی و لذتهای دنیا نیست) خوب
گوش دادند این اشعار را، به اندازه ی در آنها اثر نمود که همه را منقلب نمود و
گریه زیادی کردند و دست و پای آخوند را بوسیده و توبه نمودند!
(در
این واقعه، اولا، ملا حسین قلی عارف و عالم بزرگ و معروف شیعه، با اینکه به درجات
رفیع معنویت و علمی رسیده بود، دست از انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر
نکشیده بود. ثانیا، ملا حسین قلی، قبل از آنکه به ظاهر منکر
طرف مقابل ایراد و نهی بگیرد به باطن و چرایی و محتوای عمل شخص توجه فرمود لذا در
ابتدا در مقام رد ساز و دف برنیامد بلکه فرمود شعری که با آن به ساز و دُهُل می
پردازید را عوض کنید، و از آنجائیکه این تغییر محتوا مربوط به خدا و قیامت و آخرت
بود –درست بر عکس محتوای دنیایی این عمل یعنی در شعر و آواز و ساز - در شخص اثر
مثبت گذاشت و منکر را به لطف الهی ترک و توبه نمود)!