دلایلی از قرآن و سنت و اجماع بر امامت امیر المومنین علی سلام الله علیهم توسط فضل بن شاذان
قاضی نور الله شوشتری رحمة الله علیه در کتاب مجالس المؤمنين نقل می کند كه:
از فضل بن شاذان رحمه الله تعالی پرسيدند:
دليل تو بر امامت أمير المؤمنين على سلام الله علیهم چيست؟
در جواب گفت:
دليل بر آن كتاب (1) خدا و (2) سنّت رسول هدى و (3) اجماع مسلمانان است!
در اقاويل امّت[2] و ديديم كه اختلاف كردهاند در اولى الامر و اجماع كردهاند در تفسير آيه بر وجهى كه مخصّص نزول اوست در شأن عليّ بن أبى طالب- عليه السّلام!
زيرا كه بعضى گفتهاند كه: مراد امراى سرايا[3] است،
و بعضى گفتهاند كه: مراد علما است،
و بعضى گفتهاند كه: مراد قوام نظام كار زمره انام بأمر معروف و نهى از منكر است،
و بعضى گفتهاند كه: مقصود از آن حضرت أمير المؤمنين على و يازده امام از اولاد كرام اويند عليهم السّلام! و چون از فرقه اولى پرسيديم كه: آيا عليّ بن أبى طالب از امراى سرايا نيست؟- گفتند: بلى،
و فرقه ثانيه نيز گفتهاند كه: از أعلام علماء است،
و فرقه ثالثه خبر دادند كه: او از قوام نظام كار كافّه أنام است بأمر معروف و نهى از منكر؛
و از اينجا ظاهر شد كه مراد از اولى الامر باتّفاق اهل درايت و روايت حضرت شاه ولايت است پس بموجب اين آيه اوست والى ولايت امامت و وصايت، و عدول از آن حضرت به سوى ديگرى محض ضلالت و غوايت است زيرا كه در غير او اتّفاق مفقود است و ادلّه ديگر موجود نيست.[4]
أوّل- آنكه اجماع امّت است بر آنكه على امام بود و اگرچه همه يك روز باشد[6] و در اين اختلاف ندارند؛ بعد از آن اختلاف كردهاند؛
بعضى گفتهاند كه: بعد از نبى با فصل بسيار و در وقت خاص، امام بود
و بعضى گفتهاند كه: بعد از آن حضرت بى فاصله در جميع اوقات بقاى خود امام بود و اجماع بر غير او واقع نشده كه بقدر يك چشم زدن امام باشد.
ديگر- آنكه اجماع كردهاند بر آنكه حضرت امير لياقت امامت داشت و بنى هاشم را صلاحيت آن بود[7] و در غير خلاف و اختلاف است.
ديگر- آنكه اجماع است كه حضرت امير- عليه السّلام- بعد از حضرت رسالت (ص) بر ظاهر عدالت كه از شرائط امامت و ايالت است باقى بود غاية الامر اختلاف در آنست كه بعضى مىگويند كه از مرتبه عدالت مترقّى بصفت عصمت بود و بعضى مىگويند كه: معصوم نبود بلكه عدل و برّ و تقى بود و ظاهر او از خطا و زلل پاك بود و بالجملة خلاف ايشان در نفى عصمت اوست و همان قوم اجماع كردهاند در نفى عصمت أبى بكر و اختلاف در عصمت او كردهاند؛ بعضى گفتهاند كه: عدل است، و بعضى گفتهاند كه: به واسطه غصب خلافت و ديگر مفاسد از دايره عدالت خارج شده، و ظاهر است كه كسى كه اجماع بر عدالت او واقع باشد و اختلاف در عصمت او داشته باشند اولى است بامامت از كسى كه اختلاف در عدالت او داشته باشند و اتّفاق بر نفى عصمت او كرده باشند.[8] (لذا با توجه به سه قول در اجماع (یعنی علما و خواص و بزرگان دینی و علمی مردم این دلایل را مطرح می کنند که)، علی علیه السلام چون حداقل یک روز بعنوان امام در زمان حیات رسول سلام الله علیهم بود، و از قبیله بنی هاشم بود و دارای عدالت محرز شده نسبت به ابوبکر می باشد، پس امامت امت بعد از رسول سلام الله علیهم از آن اوست!)
[1] سوره مبارکه نساء، آیه 59
[2] سوال حقیر از جناب فضل بن شاذان آنست که «اولی الامر منکم» سخن خدای متعال است پس چرا از خدای متعال و رسولش که اطاعتشان واجب است، معنای اولی الامر را نپرسیدید و یکسره به اقاویل امت رجوع کردید؟
[3] = لشگرها
[4] خود این چند سطر هم شاهدی از سخن خدا و رسولش و اجماع علما و امت بود!
[5] = محل ها
[6] شاید در زمان غیبت و نبودن حضرت رسول سلام الله علیهم منظور باشد (مثلا حضرت در موقع جنگ در شهر نبود)! و لذا امام را هم به معنی رهبری اجتماعی-سیاسی (یعنی دنیایی و مادی) بر مردم در نظر گرفت!
[7] این اجماع برای همان زمان مناسب است وگرنه به صرف از قبلیه بینی هاشم بودن دلیل بر لیاقت نیست مگر آنکه خدا و پیامبرش سلام الله علیهم بر این تاکید نمایند که از قبیله بنی هاشم بودن صلاحیت بر رهبری می آورد ولی جناب فضل بن شاذان به این تاکید اشاره نکرد!
[8] لذا عدالت حضرت امیر المومنین علی علیهم السلام برای همگان محرز بود و اختلافات در عصمت ایشان است اما در ماجرای ابوبکر، عدالت معمولی و لازم برای رهبری بر مردم هم محرز نبود تا چه رسد به عصمت او! پس حضرت علی سلام الله علیهم احق تر است از ابوبکر و دیگران، به امامت و رهبری بر مردم!