بررسی اجمالی محتوای سوره سبإ؛ ده آیه سوم

21. وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيهِْمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ (به تحقیق ابلیس که فقط یأس آور است ظن و گمانش را برای آنها راست گردانید و به عمل نشان داد؛ پس بایستی حواسمان باشد که گمانهایی که انسان را از خدا دور می کند هر چند بعضی شواهد بر صحت آنها دلالت کند باز نباید متابعتشان کنیم) فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ (پس همه تبعیت ظن یأس آور ابلیس را کردند مگر عده ی از مومنین یا مگر عده ی که از مومنین بودند)

22. وَ مَا كَانَ لَهُ عَلَيهِْم مِّن سُلْطَانٍ (ابلیس یا ظن ابلیس بر آنها هیچ گونه تسلط و حجت و سلطنتی نداشت) إِلَّا لِنَعْلَمَ (مگر برای اینکه بدانیم؛ توجه به این نکته که: خدا که علم دارد پس اینها که می خواهند بدانند چه کسانی هستند؟ ظاهرا مومنین هستند که دارند با هم در مورد کار خدای متعال صحبت می کنند!) مَن يُؤْمِنُ بِالاَْخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فىِ شَكٍ‏ّ (کسی که ایمان به آخرت دارد از کسی که نسبت به آخرت در شک است و چون در شک است از ظن ابلیس پیروی می کند) وَ رَبُّكَ عَلىَ‏ كلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ حَفِيظٌ (پرورش دهنده ی تو بر همه چیزبرای همیشه حافظ است؛ پس ابلیس را هم خدای متعال دارد حفظ می کند و هچنین آنهائیکه خود را از خدا جدا می کنند! پس خدای متعال هم مومنین را حفظ می کند و هم کفار را! اما ظاهرا این حفظ با آن حفظ با هم فرق دارند!)

23. قُلِ ادْعُواْ الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ (آن پست تر از خدای را که خدا می خوانید را بخوانید و چیزی از آنها طلب کنید) لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ لَا فىِ الْأَرْضِ وَ مَا لهَُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَ مَا لَهُ مِنهُْم مِّن ظَهِيرٍ (این پست تران هیچ مالکیتی در آسمان و زمین ندارند پس قدرت اجابت خواسته شما را ندارند و از طرفی حتی در مالکیت هم شراکتی با مالک اصلی ندارند و همچنین هیچ کمک کار و یاوری برای مالک اصلی نیستند؛ لذا شما اگر از کسی چیزی می خواهید ببینید که آیا خود مالک اند یا شریک با مالک اند یا کمک کار مالک اند! که با دقت میتوانیم بفهمیم که هیچ کس در این نظام هستی این سه خصوصیت را نسبت به خدای متعال ندارد!)

24. وَ لَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ (وساطت کسی پذیرفته نمی شود مگر آنکه خدا اذن پذیرش شفاعت به شفاعت دهنده و قبول شفاعت برای شفاعت شونده دهد) حَتىَّ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ (تا اینکه هنگامی که وحشت و خوف قلوبشان را گرفت پرسیده می شوند (یا با این ترجمه که: تا اینکه هنگام برداشته شدن ترس و اضطراب از آن شفاعت شوندگان و شفاعت کنندگان پرسیده می شوند)) قَالُواْ مَا ذَا قَالَ رَبُّكُمْ  قَالُواْ الْحَقَّ  وَ هُوَ الْعَلىِ‏ُّ الْكَبِيرُ (شاید این پرسش و پاسخ مربوط به شفاعت کنندگان از شفاعت شوندگان باشد که در صورت جواب مطابق با متن آیه، مورد اذن الهی یعنی شفاعت قرار می گیرند)

25. قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  قُلِ اللَّهُ (لذا خودِ رسول پرسش می کند و خود پاسخ هم می دهد) وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلىَ‏ هُدىً أَوْ فىِ ضَلَالٍ مُّبِينٍ (و فقط ما یا فقط شما بر هدایت یا گمراهی واضح  آشکار هستید؛ جالب آنکه، اول خود را مطرح فرمود و در آن قسمت هم اول هدایت را طرح فرمود و بدین نحو می خواهد بفرماید که ما بر هدایتیم و شما بر ضلالت!)

26. قُل لَّا تُسَْلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا (از شما درباره ی جرمی که بر ما وارد شده درخواستی نمیشود) وَ لَا نُسَْلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ (و از ما درباره آنچه عمل کردید –نفرمود جرمی که بر شما وارد شده- درخواستی نمیشود)

27. قُلْ يجَْمَعُ بَيْنَنَا (ظاهرا میخواهد بفرماید که خداوند بین ما مومنین را جمع می کند) رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقّ‏ِ (و سپس فتح و گشایشی از روی حق و حقیقت ایجاد می فرماید؛ و شاید منظور این باشد که بین ما مومنین با شما کفار راهی را قرار می دهد که ما بتوانیم در کار شما نظر دهیم) وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ

28. قُلْ أَرُونىِ‏َ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَاءَ  (بگو آن شرکائی که به خدا الحاق کردید را بمن نشان دهید؛ ظاهرا این همان فتح است که برای مومنین حاصل شده زیرا می توانند بفهمند و این سوال را از کفار بپرسند!) كلاََّ (هرگز؛ دیگر نفرمود که «بگو» هر گز) بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (بلکه او خدای است که صاحب عزت است و نیازی به شریک ندارد و این درخواست را از روی حکمت از شما خواست که بیدار شوید و حقیقت هویدا گردد)

29. وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ (تو برای همه ی مردم رسول هستی) بَشِيرًا وَ نَذِيرًا وَ لَكِنَّ أَكْثرََ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (اما اکثر مردم نمی دانند که تو برای همه ی آنها آمده ای و تو بشارت و همراهی می کنی و هم نهی و مخالفت!؛ لذا با اینکه مردم نمی دانند تو بایستی کار خود را بکنی!)

30. وَ يَقُولُونَ مَتىَ‏ هَاذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (و مخالفان و شکاکان و کافران می گویند اگر از روی صداقت میگویی پس آن وعده ی که داده ای کی به وقوع می پیوندند؟!؛ مواظب باشیم هیچوقت این جوری از پیامبر سوال نکنیم!

اثر زیارت اهلبیت سلام الله علیهم: پاک شدن از اشتباهات

قالَ أَبِي عَبْدِ اللّه عَلیه السَّلام:

قَالَ‏ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلیه السَّلام لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلیه وَ آلِه و سَلَّم يَا أَبَتَاهْ مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَكَ؟

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی الله عَلیه وَ آلِه و سَلَّم يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِه! (کتاب علل الشرائع، شیخ صدوق،2، 460). 


ترجمه:

امام صادق علیه السلام فرمودند:

امام حسن علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند: ای پدر! پاداش (اثر و فایده) کسی که شما را زیارت کند (یعنی تمام توجه اش را به سمت شما جلب کند، تمام جان و مال و فکر و ذکر و جسم و روحش را متوجه شما کند و از غیر شما روی بگرداند) چیست؟

فرمودند: ای فرزندم! کسی که من را زیارت کند در حالیکه من در قید حیات و زندگی ام (یعنی زمانی که در کنار شمایم و با شما ارتباط ظاهری دارم) و در حالیکه از دنیا رفته ام (یعنی به ظاهر ارتباط واضح و مستقیمی وجود ندارد)، یا زیارت کند پدرت را یا زیارت کند برادرت را یا زیارت کند تو را، حقی از این شخص بر من وجود دارد که در روز قیامت (روز و لحظه ی ارزشگذاری، روز نتیجه گیری) او را زیارت کنم (تمام توجه ام را به سوی او جلب کنم همچنانکه او برای دیدار و زیارت من تمام توجه اش را به سوی من جلب کرد) پس (این زیارت من از او باعث) تخلیص (پاک و صاف شدن) او از گناهان و اشتباهاتش میشود!   

(لذا اگر شخص به زیارت امیر المومنین علی یا زیارت امام حسن یا زیارت امام حسین علیهم السلام برود، مانند آنست که به زیارت پیامبر سلام الله علیهم رفته است و اثر واحد تمام این زیارتها آنست که شخص در لحظه گرفتن نتیجه (چه در این دنیا باشد و چه در دنیای دیگر)، چوب اشتباهاتش را نمیخورد بلکه رسول خدا به اذن خدای متعال او را نجات و یاری می دهد)!

ذکر روز عاشورا: کهیعص! پس زیاد این ذکر را ادا کنیم!

قال الحجة عجل الله تعالی فرجه الشریف (تفسير نور الثقلين، ج‏3 ص320):

«كهيعص»

فالكاف اسم كربلاء

و الهاء هلاك العترة

و الياء يزيد لعنه الله و هو ظالم الحسين

و العين عطشه

و الصاد صبره‏.


بررسی اجمالی محتوای سوره سبإ؛ ده آیه دوم

11. وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلًا يَاجِبَالُ أَوِّبىِ مَعَهُ وَ الطَّيرَْ (ای کوه خودت را با داود و پرندگان همراه قرار بده) وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِيدَ (بین کوه و آهن چه ارتباطی است که همراهی ایندو برای داود فضل حساب میشود؟)

12. أَنِ اعْمَلْ سَبِغَاتٍ (وسیع کار کن) وَ قَدِّرْ فىِ السَّرْدِ (و به اندازه بباف) وَ اعْمَلُواْ صَالِحًا إِنىّ‏ِ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

13. وَ لِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شهَْرٌ وَ رَوَاحُهَا شهَْرٌ (بادی که در خدمت سلیمان بود حدود دو ساعته (یعنی از زمان طلوع فجر تا طلوع خورشید) راه یک ماه می رفت و برای برگشت هم همینطور) وَ أَسَلْنَا لَهُ عَينْ‏َ الْقِطْرِ (چشمه مس را برای او جاری کردیم و با ترجمه دیگر، چشمه را برای او بصورت قطره قطره جاری کردیم) وَ مِنَ الْجِنّ‏ِ مَن يَعْمَلُ بَينْ‏َ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ (جن به اذن الهی برای او کار می کردند؛ بین باد و مس و جن چه ارتباطی است؟) وَ مَن يَزِغْ مِنهُْمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ

14. يَعْمَلُونَ (ظاهرا جنیان انجام می دادند) لَهُ مَا يَشَاءُ مِن محََّرِيبَ (آلات حرب) وَ تَمَاثِيلَ (مثالها و شبیه ها) وَ جِفَانٍ (ظرف بزرگ) كاَلجَْوَابِ (مانند حوضچه) وَ قُدُورٍ ( دیگ بزرگ طبخ) رَّاسِيَتٍ (که محکم و ثابت است)  اعْمَلُواْ ءَالَ دَاوُدَ شُكْرًا وَ قَلِيلٌ مِّنْ عِبَادِىَ الشَّكُورُ

15. فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ (موت را ما یعنی منِ خدا با دستگاه الهی برا او حکم و اجرا کردیم) مَا دَلهَُّمْ عَلىَ‏ مَوْتِهِ (هیچ چیزی دلالت بر موتش نمی کرد) إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ (مگر جنبده ی در روی زمین که عصایش را می خورد- این چه عصایی بود که با نبودنش مرگ عارض شد) فَلَمَّا خَرَّ (پس هنگامی که سلیمان افتاد) تَبَيَّنَتِ الجِْنُّ (برای جن و جنیان تبیین شد) أَن لَّوْ كاَنُواْ يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُواْ فىِ الْعَذَابِ الْمُهِينِ (اگر غیب را می دانستند در عذاب خوار کننده نمی ماندند- لذا با مرگ جناب سلیمان، جنیان فهمیدند که از غیب چیزی نمی دانند و اگر می دانستند در عذاب الهی نمی سوختند! و این نشان می دهد جنیان هم از غیب نمی دانند و به احتمال قوی از مرگ انسانها! و شاید این مربوط به بعضی از اجنه باشد!)

16. لَقَدْ كاَنَ لِسَبَإٍ (ظاهرا منطقه ی در یمن) فىِ مَسْكَنِهِمْ (در محل سکونتشان) ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَ شِمَالٍ (دو بهشت از راست و چپ) كلُُواْ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُواْ لَهُ  بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ

17. فَأَعْرَضُواْ (اعراض کردند از اینکه رزق را از خدای خود بدانند و شکرش را بجای آورند) فَأَرْسَلْنَا عَلَيهِْمْ سَيْلَ الْعَرِمِ (چیزی را بیش از حد و خیلی زیاد در آن منطقه جاری کردیم مانند آب) وَ بَدَّلْنَاهُم بجَِنَّتَيهِْمْ جَنَّتَينْ‏ِ ذَوَاتىَ‏ْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شىَ‏ْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ (و برای عذاب باغشان را تبدیل به باغی از میوه های و خوردنیهای تلخ و گز و کمی از سدر قرار دادیم یعنی عذاب ما آن بود که تغییر کاربری و تغییر میوه و ثمره برایشان بوجود آوردیم)

18. ذَالِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُواْ (و این جزای کفر و پوشاندن حق و حقیقت است) وَ هَلْ نجَُازِى إِلَّا الْكَفُورَ

19. وَ جَعَلْنَا بَيْنهَُمْ وَ بَينْ‏َ الْقُرَى الَّتىِ بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيرَْ (ظاهرا به این معنی است که آنها را به مناطق و قریه ها دیگر محتاج کردیم که مجبور شوند برای رفع نیازهای خود به آنجاها سیر و سفر کنند) سِيرُواْ فِيهَا لَيَالىِ‏َ وَ أَيَّامًا ءَامِنِينَ (سیر و حرکتشان با اینکه در امنیت قرار دادیم اما در شب و روز مقدر کردیم- نفرمود در روز و شب لذا طوری فضای را برای آنها بوجود آورد که در تاریکی شب مجبور به سیر شوند، با آن همه کفر و اعراض، باز خدای متعال برایشان سفر و سیر و رفع حوائج را مقدر فرمود اما...)

20. فَقَالُواْ رَبَّنَا بَاعِدْ بَينْ‏َ أَسْفَارِنَا (پس گفتند خدایا بین سفرهای ما فاصله بیانداز که زیاد مسافرت نرویم) وَ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ (و این باعث شد که به خودشان ظلم کردند) فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ (پس قرار دادیم ایشان را مربوط به زمانهای آینده) وَ مَزَّقْنَاهُمْ كلُ‏َّ مُمَزَّقٍ (و پراکنده شان کردیم به هر نوع از پراکنده گی که میشد؛ شاید منظور این باشد که: لذا برنامه زندگیشان را از حالت حال و زنده بودن خارج کردیم و به آینده و زمان دیگر موکول کردیم و به مرور زمان در تمام قوای و فعالیتشان گسستگی بوجود آمد و قدرت حرکت نداشتند) إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَاتٍ لِّكلُ‏ِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (و این آیه و نشانه است برای هر کسی که صبر کند و شکر گذار الهی باشد)

کدام بخش از قیام امام حسین علیه السلام برای امروز ما مهم است؟

یکی از دوستانم از من پرسید کدام بخش از قیام امام حسین علیه السلام در حال حاضر و با توجه به اوضاع فکری و اجتماعی جامعه ما، بیشتر نیاز است و بیشتر بایستی بدان پرداخت؟

فکر کردم و آنچه را که درباره تاریخ قیام امام حسین علیه السلام خوانده و شنیده بودم را مرور کردم، دیدم نمی توانم مشخص سازم کدام بخش از افعال و اعمال و سخنان و اهداف و فعالیتهای حضرت در زمان قیام مبارکشان برای امروز ما مهمتر هست! زیرا تمام مطالب و حقایق قیام که به دست ما رسیده است برای تک تک لحظات ما و برای فرد فرد جامعه ما مهم است و هر کسی به هر اندازه در مقام فکری و دینی و مادی باشد می تواند "خود را در این قیام بیابد" لذا تمام مسائل قیام حضرت و تمام سخنان و برنامه ها و اهداف حضرت برای امروز ما مهمند و همه را بایستی آموخت و بدان عمل نمود! و این درجه از اهمیت فقط مربوط به امروز ما نیست بلکه مربوط به دیروز ما هم بود و البته مربوط به فردای ما هم خواهد بود!

بعد به این دوست عزیز پیشنهاد کردم، بهتر است که برای آشنایی با ریز و دقیق فعالیتهای حضرت در زمان قیام، به کتاب شریف «آنچه در کربلا گذشت» تالیف حاج شیخ عباس قمی رحمه الله تعالی رجوع فرماید!

امامت یعنی دریافت کننده وحی خدا از رسول خدا و حفظ کننده و انتشار دهنده به دیگران در کودکی

روى ابن شهر آشوب فی المناقب (ج4، ص7) عن أبي السعادات في "الفضائل"، أنه أملى الشيخ أبو الفتوح في مدرسة الناجية:

إن الحسن بن علي (عليهما السلام) كان يحضر مجلس رسول الله (صلى الله عليه وآله) وهو ابن سبع سنين فيسمع الوحي فيحفظه فيأتي أمه فيلقي إليها ما حفظه، كلما دخل علي (عليه السلام) وجد عندها علما بالتنزيل فيسألها عن ذلك فقالت: من ولدك الحسن، فتخفى يوما في الدار، و قد دخل الحسن و قد سمع الوحي فأراد أن يلقيه إليها فأرتج عليه، فعجبت أمه من ذلك، فقال: لا تعجبين [لا تعجبي] يا أماه فإن كبيرا يسمعني، فاستماعه قد أوقفني، فخرج على (عليه السلام) فقبله.

ترجمه:

ابن شهر آشوب در کتاب المناقب به نقل از ابو السعادات در كتاب فضائل که شيخ ابو الفتوح این حدیث را در مدرسه ناجيه  املائیش کرد (یعنی ابوالسعادات بدستور و زیر نظر شیخ ابوالفتوح این حدیث را نوشت و حفظ و ضبط نمود):

امام حسن در سن هفت سالگى در مجلس پيامبر اسلام حاضر مي شد، وحى را مي شنيد و حفظ مي نمود، آنگاه نزد مادرش مى‏آمد و آنچه را كه حفظ كرده بود شرح ميداد. هر وقت امير المؤمنين على نزد حضرت فاطمه مى‏آمد يك موضوعى از وحى خدا را از آن بانو مي شنيد، مي فرمود: يا فاطمه! اين مطلب را از كجا مي گوئى؟ مي فرمود: پسرت حسن برايم گفته. يك روز حضرت امير عليه السلام در خانه پنهان شد. امام حسن مطابق معمول نزد مادرش فاطمه آمد تا آنچه را كه از وحى شنيده بود شرح دهد، ولى نتوانست سخن بگويد، فاطمه اطهر از اين منظره تعجب نمود! امام حسن فرمود: مادر جان! تعجب منماى! حتما شخص بزرگوارى به سخن من گوش ميدهد گوش دادن وى مرا از سخن گفتن متوقف نموده است!! ناگاه حضرت امير بيرون آمد و امام حسن را بوسيد.

نکات:

  1. اهلبیت سلام الله علیهم از کودکی فرزندان خود را در مجالس وحی حاضر می کردند!
  2. نه فقط حاضر در مجلس وحی باشند بلکه آنرا دریافت وحفظ و انتشار هم بنمایند!
  3. حضرت فاطمه سلام الله علیهم، یکی از مهمترین منابع آشنایی ایشان با وحی روزانه، امام حسن علیهم السلام بود!
  4. کودک آنچه را که از حقایق روز دریافت می کند بایستی با مادر در میان بگذارد!
  5. مادر تربیت کودک را در تحت رهبری پدر بایستی به انجام رساند!
  6. طبق این حدیث، امام حسن علیه السلام همیشه وحی را از پیامبر می گرفت به مادرش انتشار می داد و مادر آنرا به پدر می رساند! لذا (در اکثر مواقع) وحی در خانه اهلبیت سلام الله علیهم، اینگونه حضور می یافت!
  7. پدر آنقدر در نگاه فرزندان ابهت و حرمت و احترام داشت که فرزند صحبت و بیان نظر خود را در محضر او را یک نوع (شاید) بی حرمتی می دانست و لذا چیزی نمی گفت!
  8. و این است مقام امامت که دریافت کننده وحی از رسول خداست و انتشار دهنده آن به دیگران است!
  9. و این است مقام منحصر بفرد امام حسن که دریافت کننده وحی از رسول خداست و انتشار دهنده آن به والدین مطهر و معصوم خود است، سلام و درود خدای بزرگ بر آنها باد!

بررسی اجمالی محتوای سوره سبإ؛ ده آیه اول  

*مطالبی که در لابلای آیات به نظرم مهمتر و قابل بررسی بود را متذکر شدم لذا مطالب داخل پرانتز نه توضیح آیه است و نه ترجمه آن بلکه مطالبی است که در مورد بعضی از بخشهای آیه بایستی بیشتر تفکر و تامل و تدبر کنیم*

سورة سبإ

1. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏

2. الحَْمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ لَهُ الحَْمْدُ (این حمد را با حمد قبلی جدا فرمود) فىِ الاَْخِرَةِ  وَ هُوَ الحَْكِيمُ الْخَبِيرُ

3. يَعْلَمُ مَا يَلِجُ (به معنی وارد شدن است مانند وارد شدن شب در روز لذا نفرمود داخل شدن هر چیزی در زمین) فىِ الْأَرْضِ وَ مَا يخَْرُجُ مِنهَْا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا (چه چیزی در آسمان عروج می کند؛ ما همیشه دنبال نزول از آسمان هستیم و توجهی به عروج در آسمان نمی کنیم) وَ هُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ

4. وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ  قُلْ بَلىَ‏ وَ رَبىّ‏ِ لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ (کفار، آن ساعت مشخص که ظاهرا زمان تحویل و تغییر دنیا به آخرت است را ندیدند و قبول نمی کنند لذا فرمود آنکس که منرا پرورش داد و خبر داد شما را می آورد اوست که عالم به غیب است لذا رسول از تعیین ساعت دوری می کند)  لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ لَا فىِ الْأَرْضِ وَ لَا أَصْغَرُ مِن ذَالِكَ وَ لَا أَكْبرَُ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مُّبِينٍ (این چه کتابی است که همه چیزی در او هست و او برای همیشه آشکار و واضح است؛ آیا این کتاب همین قرآن است؟ آیا منظور از کتاب چیزی دیگر است)

5. لِّيَجْزِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ  أُوْلَئكَ لهَُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ (مغفرت و رزق گرامی که گرامی میسازد و گرامی بدست می آید فقط در سایه ایمان و عمل صالح است که برای خدای متعال انجام شود؛ رزق چیست منظور پول و وسایل مادی هست فقط؟)

6. وَ الَّذِينَ سَعَوْ فىِ ءَايَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُوْلَئكَ لهَُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِيمٌ (یک عده ی که عذاب دردناک رجز آور نصیبشان میشود برای انست که سعی می کنند آیات الهی را ناتوان سازنند)

7. وَ يَرَى الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ (علم دادنی است نه گرفتنی) الَّذِى أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ (اهل علم می بینند حقانیت نزولات به رسول را و کسی دیگر قادر به دیدن و درک این حقانیت نیست) وَ يَهْدِى إِلىَ‏ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الحَْمِيدِ

8. وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ هَلْ نَدُلُّكمُ‏ْ عَلىَ‏ رَجُلٍ يُنَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كلُ‏َّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِى خَلْقٍ جَدِيدٍ (کفار به خلقت جدید برای بعد از مرگ و پراکنده شدن قائل نیستند؛ مگر ما که مسلمان هستیم به خلقت جدید قائلیم و به آن توجه می کنیم؟)

9. أَفْترََى‏ عَلىَ اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةُ (آیا آن مرد به خدا دروغ بسته است و خلاف سخن خدا چیزی می گوید و با بوسیله ی خدا و یا آن حرفهای که می زند دیوانه شده است) بَلِ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ فىِ الْعَذَابِ وَ الضَّلَالِ الْبَعِيدِ (عدم ایمان به آخرت گمراهی طولانی از حیث مکان و زمان بوجود می آورد)

10. أَ فَلَمْ يَرَوْاْ إِلىَ‏ مَا بَينْ‏َ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ (چه چیزی از آسمان و زمین در دست و مقابل ماست و چه چیزی در پشت ماست که شاید هنوز به دست ما نرسیده است؟) إِن نَّشَأْ نخَْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيهِْمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََيَةً لِّكلُ‏ِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ (این آیه و نشانه های که مطرح شده برای بندگی و رجوع به سوی خدا و حقیقت است)!

نیازِ امام و نیازِ مردم به مدافع حقیقت!

در زمانی که مردم به صورت واضح و مستقیم با اهلبیت سلام الله در ارتباط بودند شاگردانی از طرف ایشان تربیت شده بودند که نیازهای فکری و عقیدتی مردم را بر طرف می ساختند. مثلا در کتاب «الایضاح» که از کتب کلامی و عقیدتی شیعه محسوب میشود و متعلق به جناب فضل بن شاذان (متوفی206ق) میباشد آمده است: «من خليفه (جانشین) جمعى از أكابرم كه از پيش رفتند مانند محمّد بن أبى عمير و صفوان بن يحيى و غيرهما هستم (همگی آنها از اصحاب خاص حضرات معصومین سلام الله علیهم بودند)، و پنجاه سال در خدمت ايشان بودم و از ايشان استفاده می نمودم، و هشام بن الحکم چون بگذشت يونس بن عبد الرّحمن خليفه او بود در ردّ بر مخالفان، و چون يونس وفات يافت خليفه او در ردّ بر مخالفان سكّاك بود، و او نيز از ميان رفت و منم خليفه ايشان».
لذا اهلبیت سلام الله علیهم اگر این شاگردان را نداشتند شاید با مشکلات بیشتری در برخورد با دشمنان حقایق دین مواجه می شدند!
اما پرسشی که ذهن این حقیر را به خود مشغول می سازد آنست که:
آیا امام زمان سلام الله علیه، در این زمان که مردم ارتباط با مستقیم و واضح با ایشان ندارند، به شاگردان و یاران و مدافعان عقیدتی نیازی ندارند و البته بیشتر از ایشان، خودِ مردم، به این تربیت یافتگان مکتب اهلبیت سلام الله علیهم نیازی ندارند؟! و همچنین، آیا در زمان ظهور به این نوع از شاگردان نیازی نیست؟! و آیا ما خودمان را با کمک و هدایت و ولایت ایشان سلام الله علیهم نبایستی آماده سازیم تا بتوانیم در زمان قبل و بعد از ظهور از ایشان و مکتب اسلام ناب محمدی سلام الله علیهم دفاع و یاری نمائیم؟!

با هم خدا را بخوانیم و از او بخواهیم تا از هر شری نجات یابیم و به هر خیری نائل شویم

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ احْفَظْنِي مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ بَلِيَّةٍ

وَ مِنْ كُلِّ عُقُوبَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ فِتْنَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ بَلاءٍ

وَ مِنْ كُلِّ شَرٍّ

وَ مِنْ كُلِّ مَكْرُوهٍ

وَ مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ

نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ (نازل شد یا نازل میشود از آسمان به زمین)

فِي هَذِهِ السَّاعَةِ

وَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ

وَ فِي هَذَا الْيَوْمِ

وَ فِي هَذَا الشَّهْرِ

وَ فِي هَذِهِ السَّنَةِ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

وَ اقْسِمْ لِي مِنْ كُلِّ سُرُورٍ (قسمت ام کن از هر سروری)

وَ مِنْ كُلِّ بَهْجَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ اسْتِقَامَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ فَرَجٍ

وَ مِنْ كُلِّ عَافِيَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ سَلامَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ كَرَامَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ رِزْقٍ وَاسِعٍ حَلالٍ طَيِّبٍ

وَ مِنْ كُلِّ نِعْمَةٍ

وَ مِنْ كُلِّ سَعَةٍ

نَزَلَتْ أَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ

فِي هَذِهِ السَّاعَةِ

وَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ

وَ فِي هَذَا الْيَوْمِ

وَ فِي هَذَا الشَّهْرِ

وَ فِي هَذِهِ السَّنَة

(بخشی از دعای روز مباهله از مفاتیح الجنان)

روز بيست و ششم و بيست و هشتم و بيست و نهم‏ ذیحجه

در کتاب المراقبات میرزا جواد آقای ملکی تبریزی –عارف بزرگ شیعه- رحمه الله تعالی آمده است:  

روايت شده که: «در هر كدام از روزهاى بيست و ششم ، بيست و هشتم و بيست و نهم (ماه ذیحجه) يكى از دشمنان اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نابوده شده است». كسى كه ايمان كامل به ولايت آنان، كه از جانب خدا می ‏باشد، دارد، باندازه محبت و ارادتى كه به آنان دارد از نابودى دشمنانشان مسرور و بخاطر آن سپاسگزار خداوند خواهد بود.

ترجمه‏ المراقبات، ص 526

امروز یکشنبه، بیست و ششم ذیحجه است!

امر به معروف و نهی از منکر به انسانهایی با مشخصات ...

انسانهایی با مشخصات ذیل را در نظر بگیرید:

1. مسلمان هست

2. اهل رعایت تقریبی ظواهر دین اسلام هست

3. اهل فکر و تامل در دین نیست

4. انسانها را با ظاهرشان می سنجد

5. اطلاعات دینی اش محدود و بسیار کم است

6. مغرور و خودخواه دینی است یعنی فقط کاری که خودش و هم فکرانش انجام می دهد را قبول دارد و همه را بر اساس اعمال خود تعریف می کند

هر وقت انسانی را با این مشخصات می خواهید به معروفی که مورد رضای خدای متعال است امر کنید و یا از عمل زشتی او را نهی کنید، بایستی توجه کنید که با سخن و گفتار و تذکر لسانی نمی توانید امر و نهی به دستورات الهی بکنید! بلکه بایستی به صورت «عملی او را در عمل انجام شده قرار دهید» زیرا چنین شخصی از بس به ظاهر و ریای برای مردم توجه کرده است، قدرت درک و فهم و تشخیصش محدود شده لذا صحبت از حقیقت این عمل مثلا زشت برای او فایده ی ندارد و اساسا درکی نسبت به حقیقت پیدا نی کند! مانند یک کودک که قدرت تمییز و تشخیص خوب و بد را ندارد، بفرض کتاب قرآن را گرفته بر روی آیات در حال نقاشی است و یا بی احترامی که ما آنرا درک می کنیم، نسبت به آن انجام می دهد، در چنین شرایطی شما نمی توانید با او بحث کنید و صحبت از حقیقت و مقام قرآن بنمائید کاری بایستی بکنید آنست که «با محبت و لطافت قرآن را از دست او بگیرید و چیزی دیگر به او بدهید»!

نسبت به انسانهایی با مشخصات فوق هم همین کار را بایستی بکنید وگرنه فریضه امر به معروف انجام نمیشود و اتفاقات ناگوار دیگر هم رخ می دهد!

انسان هم مخلوق است و هم خالق!

قَالَ الرضا علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم:‏

حَسِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ‏ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ يَزِيدُ الْقُرْآنَ حُسْناً وَ قَرَأَ وَ اللَّهُ‏ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاء!

(عیون اخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق علیه الرحمه، ج2، ص69)

ترجمه:

امام رضا از رسول اسلام سلام الله علیهم نقل می فرمایند: تحسین کنید قرآن را با صوت تان، زیرا حقیقتا صوت حسن (زیبا برای حس و عقل) زیبایی قرآن را زیاد می نماید و قرائت فرمود (آیه 1 سوره فاطر) یزید فی الخلق ما یشاء (خداوند متعال هر آنچه که بخواهد به خلق اش می افزاید)!

لذا:

  1. انسان با تلاوت زیبای خود، به قرآن که کلام الهی است و در بی نهایت زیبایی خلق شده است، زیبایی می بخشد.
  2. طبق بند قبلی، همه چیز به غیر از خدای متعال از اعمال و افعال ما تاثیر می گیرند لذا اینطور نیست که ما هر کاری که انجام می دهیم فقط بدرد خودمان بخورد و فقط بر ما اثر بگذارد پس هر کاری که می کنیم یک اثر (مثبت یا منفی) کاملا دقیق و روشن بر مخلوقات دیگر می گذارد!
  3. طبق بند قبلی و طبق متن حدیث، این اثر گذاشتن، نوعی خلق کردن است یعنی ما به اذن الهی به مخلوقات الهی اضافه می کنیم تا هم خودمان رشد کنیم و هم نظام هستی را رشد دهیم!

بهتر است در اینکه «ما می توانیم قرآن را رشد دهیم و زیباترش سازیم» بیشتر فکر و تامل نمائیم!

انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر به روش عارف بالله آخوند ملا حسین قلی همدانی

علامه طهرانی از شاگردان علامه طباطبائی رحمهم الله تعالی در جُنگ 4 می نویسد: مرحوم آخوند ملا حسین قلی همدانی (از اساتید عرفان شیعه) با شاگردان خود پیاده به سمت کربلا حرکت می نمودند و در راه برخورد کردند به یک عده از جوانان که بساز و آواز خواندن مشغول بودند ایشان برای امر به معروف و نهی از منکر عازم آنها شدند شاگردان تقاضای منع نمودند و گفتند این جماعت ممکن است اهانت کنند بالجمله ایشان پیش آمدند و سلام کردند آن جماعت جواب گفتند بعد گفتند شیخنا چه میفرمائی فرمودند من تقاضا دارم آنطوری من می خوانم شما بزنید آنها خوشحال شدند و دفها را بدست گرفتند ایشان مشغول شدند بخواندن اشعار امام علی الهادی علیه الصلوه و السلام

به متوکل (ملعون):

 [باتوا على قلل‏ الجبال‏ تحرسهم‏   غلب الرّجال فلم يمنعهم القلل‏

فانزلوا بعد عزّ عن معاقلهم‏       و اسكنو حفرة يا بئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعد ما دفنوا   اين الاسرة و التيجان و الكلل‏

اين الوجوه التى كانت منعمة من دونها   تضرب الاستار و الحلل يا و الحجل‏

فافصح القبر عنهم حين سائلهم‏   تلك الوجوه عليه الدود تنتقل‏

قد طال ما اكلوا دهرا و ما شربوا    ما صبحوا بعد طيب الاكل قد اكلوا

سالت عيونهم فوق الخدود و لو  رايتهم هناك العيش يا رجل‏

یعنی: (كجايند شاهان و شاهزاده‏ها و كسانى كه لشكرها را فرماندهى مى‏كردند، بدانيد كه چقدر بد رفتارى مى‏كردند) بر روى قله‏هاى بلند كوهها زندگى مى‏كردند و نگهبانان قوى و نيرومند و خشن از آنها حراست مى‏كردند ولى نتوانستند مانع مرگ ايشان شوند

پس از آن همه عزّت از جايگاه خود پايين آورده شدند و آنها را در گودال تنگ گور اسكان دادند، اما چه جاى بدى فرود آمدند

پس از دفن آنها بانگ زننده‏اى فرياد زد: كجايند خاندان و تاج و تخت و مدالهاى شما؟

كجايند صورتهايى كه در كمال نعمت به سر مى‏بردند و پرده‏ها و زيورها بر ايشان آويخته مى‏گرديد؟

سپس گورستان با زبانى رسا در پاسخ گويد: آن صورتها را كرم خورد و روى آنها رفت و آمد مى‏كنند.

چه خوب مى‏خوردند و مى‏آشاميدند روزگارى دراز، ولى پس از آن همه لذّتها خودشان خوراك چيزهايى ديگر شدند

چشمهاشان روى صورتهاشان غلطيد و اى كاش مى ‏ديدى در آنجا چه زندگى تلخى دارند؟!]

 (لذا تا آن جوانان) خواستند مشغول بزدن (دف) شوند دیدند این اشعار خلاف متعارف است (یعنی درباره شادی و لذتهای دنیا نیست) خوب گوش دادند این اشعار را، به اندازه ی در آنها اثر نمود که همه را منقلب نمود و گریه زیادی کردند و دست و پای آخوند را بوسیده و توبه نمودند!

(در این واقعه، اولا، ملا حسین قلی عارف و عالم بزرگ و معروف شیعه، با اینکه به درجات رفیع معنویت و علمی رسیده بود، دست از انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر نکشیده بود. ثانیا، ملا حسین قلی، قبل از آنکه به ظاهر منکر طرف مقابل ایراد و نهی بگیرد به باطن و چرایی و محتوای عمل شخص توجه فرمود لذا در ابتدا در مقام رد ساز و دف برنیامد بلکه فرمود شعری که با آن به ساز و دُهُل می پردازید را عوض کنید، و از آنجائیکه این تغییر محتوا مربوط به خدا و قیامت و آخرت بود –درست بر عکس محتوای دنیایی این عمل یعنی در شعر و آواز و ساز - در شخص اثر مثبت گذاشت و منکر را به لطف الهی ترک و توبه نمود)!

برای فهم قرآن، بایستی به خدای متعال متوسل شد!

مهمترین روش برای فهم سخن هر کس، رجوع به خود صاحب سخن است یعنی برای اینکه بتوانیم درک کنیم که او چه می گوید بایستی از خودش بخواهیم برای ما شرح دهد وگرنه ما از ظن خود یارش میشویم و این اشتباه است همچنانکه در روابط انسانی هم این اشتاباهات رخ می دهد و بیشتر اختلافات و نزاعات انسانی برای همین است!در فهم قرآن، اینکه خدای متعال چه می گوید و چه می خواهد بایستی از خدای متعال بخواهیم برایمان شرح دهد نه اینکه خودمان در مقام شرح و بحث آیات بشینیم!

لذا بایستی، اولا از خدا بخواهیم و به او متوسل شویم. ثانیا قرآن طوری سخن می گوید که انسان می تواند با بوسیله ی آیه ی به درکی از آیه دیگر برسد! ثالثا خودِ قرآن اجازه و دستور می فرماید که با کسانی که با خدای متعال ارتباط بیشتری و خالصانه ی دارند برای فهم قرآن کمک بگیریم! لذا با این وجود هیچوقت نمی توانیم مدعی شویم که به فهم کامل آیات دست یافتیم! زیرا بقول ابن عربی تمام این فهمها، اشاره ی است به مقصود الهی از نزول آیه (فتوحات مکیه،ج1،ص281)!

بنابراین تمام آن اولا و ثانیا و ثالثا جز با اراده و خواست الهی تحقق نمی یابد و از طرف ما هم جز با توسل و تعبد و تضرع به درگاه الهی کاری دیگر نبایستی صورت پذیرد!


آقای قاضی رحمه الله تعالی، الگو است برای علماء و جوانان! الگویی که فقط به خدا توجه داشت نه به غیر او

پیام رهبر انقلاب به گنگره آیت الله سید علی قاضی (سلام الله علیهم) در تبریز آبان 1391

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌

خب، كار بسيار شايسته‌اى است؛ تجليل از مرحوم آقاى حاج ميرزا على آقاى قاضى، ان‌شاءالله يكى از كارهاى بسيار مفيد و كار بزرگى است. مرحوم آقاى قاضى - ميرزا على آقاى قاضى - يكى از حسنات دهر است؛ يعنى واقعاً شخصيت برجسته‌ى علمى و عملى مرحوم آقاى قاضى، حالا اگر نگوييم بى‌نظير، حقّاً در بين بزرگان كم‌نظير است.

ادامه نوشته