دکتر شریعتی از نگاه استاد حیدر رحیم پور ازغدی ( دوست دکتر ) .

 

منبع : رادیو ایران. اخبار ساعت 8 صبح . روز 29/3/1386 .

 

روابط روحانیت و دکتر و شاه .

دکتر به من می گفت ساواک برای امید به آنکه با روحانیت درگیر باشم به من فرصت بیشتری می دهد ولی اصل قضیه بود توی گرفتاری اخیر من ، مرتب نمی دانم جند بار شش بار یا هشت بار ، عصر به عصر منرا ده ضربه شلاق می زدند و بعد حرفشان این بود که تو ما را فریب دادی تو شاخه دانشگاهی خمینی بودی و ما خیال کردیم که تو مخالف روحانیت هستی .

بعد هم تمام حرفشان این بود که تو بیا وزیر فرهنگ و علوم بشو ، و من می گفتم من خودم را نمی توانم اداره کنم چطور می توانم فرهنگ و علوم را ادراه کنم .

ولی من به شما می گویم ، خدا شاهد هست اگر قبول می کردم شاید یکسال نمی گذشت که اگر با شاه ( عهد ) می بستم نخست وزیرم می کردند ، اگر با آمریکا می بستم رئیس جمهورم می کردند ولی دیگه همه چیز بودم غیر علی شریعتی .

گفت بالاخره جان در بردم ولی خیال نمی کنم آزاد بگذارند آنها تصمیم شان را گرفتند که دیگه منرا از صحنه خارج کنند حالا چطور ، نمی دانم .

 

روابط شهید مطهری و دکتر شریعتی .

البته ایشان باهم اختلاف فکری داشتند الا ما شاء الله . شریعتی در مقابل مطهری درباره علوم اسلامی بسیار بسیار مبتدی بود ( و اصلا قابل مقایسه نیستند ) .

ولی در جذبه ی که برای مردم داشت من خیال نمی کنم بعد از امام در بین جوانان و مردم به اندازه شریعتی جذبه داشته و مردم را بسوی دین جذب کرده باشد . همینطور در جامعه شناسی مطهری به گرد شریعتی نمی رسد نه که چون دکتر جامعه شناسی خوانده بود بلکه برای آنکه استعدادش را داشته بود .  

 

نظر پدر دکتر( استاد تقی شریعتی ) نسبت به او .

پدرش به من می گفت : کلیات انتقادتان 8 تا است ولی استاد مطهری ، انتقادات مهم و بزرگش 4 تا بود . من بجان خود علی 16 انتقاد به او دارم .

دکتر می گفت من غلط نوشتم آی مسلمانها شما درستش کنید . این آزادی و تواضع منحصر خودش بود .

پدرش می گفت من دو برابر مطهری از او غلط گرفتم ولی علی پاک و صادق است .  

 

ساده زیستی دکتر .

ایشان ساده زیست نبوده بلکه هیچی زیست بودند . هیچ وقت هیچی نداشت .

یک ماشین داشت که همیشه باید با هول دادن روشن می شد .

او به سنت حضرت مجتبی علیه السلام عمل می کرد روز لباسهای زرباف ولی در باطن هیچ جیزی نداشت . ( مخصوصا در جمع دانشجویان شیک می پوشید اما در باطن هیچی نداشت ) .

بخاطر همین هم بود که خانمش همیشه بخاطر تیپش ، از او ناراضی بود .

 

 

اوصاف زندگی اهالی گورستان از زبان حضرت امیر المومنین علی علیه الصلوة و السلام  .

 

حضرت امیر علیه السلام در شرحی بر آیه " الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر " که در خطبه 212 ( یا 221 ) نهج البلاغه آمده است ، می فرمایند :

 

..... اهل گورستان همسایگانی هستند که با هم انس نمی‏گیرند،

ادامه نوشته

نظرات مرکز اسلامی هامبورگ در مورد گناه معصوم (صلی الله و علیه و آله و سلم) .

 

مرکز اسلامی هامبورگ(www.izhamburg.com)، بنابر درخواست حقیر ، در تفسیر از آیه 2 سوره فتح ، چنین بیان کرده اند . با تشکر و سپاس فراوان .

 

دوست عزیز! با سلام . نخست باید توجه دشته باشید که به تصریح خود قرآن کریم ( سوره آل عمران / 7 ) آیات قرآن را باید در نسبت با یکدیگر معنا و تفسیر نمود . و گرنه در کشف و فهم ، مقصود اصلی خداوند دچار اشتباه خواهیم شد . در قرآن ، بارها تصریح شده که پیامبر (صلی الله و علیه و آله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) او پیراسته ی از خطا و گناهند : مثلاً در مورد پیامبر می فرماید : « و ما ینطق عن الهوی إن هو و حیٌ یوحی » ( پیامبر تحت تأثیر هوای نفس خود سخن نمی گوید و آنچه که می گوید وحی ای است که از جانب خداوند بر او شده است . ) و یا وقتی به مومنان ، امر می کند که " ما اَتاکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا " ( آنچه را که پیامبر به شما می گوید عمل کنید و آنچه را که نهی می کند پرهیز نمائید ) . طبیعی است که اگر پیامبر ، پیراسته ی از خطا و گناه نبود هرگز خداوند فرمان نمی داد که در همه امور از او پیروی شود . در مورد اهل بیت (علیهم السلام) هم صریحاً می فرماید : " انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت لیطهرکم تطهیراً " ( یعنی خداوند پلیدی را از شما اهل بیت برداشت تا شما را کاملاً پاکیزه نماید . ) پس معلوم می شود که گناه در آن آیه ، نمی تواند چه مفهوم متعارف آن باشد . لذا مفسّران برای آن تفسیرهای مختلفی کرده اند ، از جمله گفته اند منظور از گناه در اینجا ، محدودیت هایی است که پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) در راه رسیدن به اهداف خود داشته است و خداوند ، به او وعده می دهد که این کاستی ها را جبران نماید تا پیروزی کامل حاصل آید . و این با ابتدای آیه تناسب دارد .

و نیز گفته اند منظور از گناه ، گناه و کاستی های امت است .

یک معنای دیگر گناه ، گناه مرتبه ای است . منظور از آن این است که پیامبر به دلیل مقام بالای معنوی و نزدیک زیادی که به خدا داشته است . حتّی برخی از اموری که برای دیگران مباح و جایز است برای پیامبر که به تناسب با شأن آن حضرت گناه محسوب می شده است . با آنکه آنحضرت به دلیل زندگی مادی و دنیوی که داشته باید آنها را انجام می داده است .

در هر صورت قطعاً از این آیه ، گناه پیامبر استفاده نمی شود .