بسم الله الرحمن الرحیم .

 

در پاسخ به بعضی از نظراتی که در مورد چند پست گذشته ( بخشش گناه پیامبر معصوم ) ،  چند نکته را قابل ذکر می دانم :

1. هدف از طرح اینگونه مطالب ، فقط در جهت عینیت بخشی به جایگاه تعقل و تفکر و تدبر ( که هر کدامشان با دیگری تفاوت معنایی دارد ) در اسلام است . زیرا بر تامل کنندگان قرآنی ، پوشیده نیست که اهمیت دهی قرآن ( و در موازات آن اهلبیت علیهم السلام ) به جایگاه عقل آنقدر رفیع و با عظمت است که میتوان گفت قرآن برای عاقلان و متفکران و متدبران ، نازل شده است و بس .

2. بعضی از دوستان ، خرده گرفتند که چرا جواب و سوال ، با هم بیان نشد ! در حالیکه حقیر ، قبل از پست سوال ، به جواب آن هم توجه و علم داشتم . که شاهد بر این مدعا ، طرز بیان سوال ( اعم از بیان آیات ، و چینش کلمات در ترکیب سوال ) می باشد . ولکن ، با توجه به هدف طرح این مطلب ، و برای آگاه شدن از نظرات خوانندگان محترم ، لازم به چنین کاری بود .

3. بعضی از دوستان ( مانند خواهر نیوشا ) ، متاسفانه ، با یک بی حوصلگی و بی انفصافی ، حکم غیر عاقلانه را از این مطلب اخذ کردند . چرا که اگر به متن سوال ، با دقت می خواندند دیگر ، هیچ گونه نتیجه این چنینی را بیان نمی کردند و اگر حداقل انصاف را رعایت می کردند شاید ایشان را ( در ابتدا ) به تفکر وادار می کرد .

4. همانطور که بعضی از دوستان بیان فرمودند : کلمه ذنب ، در این آیه ( با نگاه ابتدایی و اولی ) ، و با توجه به جایگاه پیامبر علیه السلام در اسلام ( یعنی معصومیت پیامبر ) ، به معنی گناه ( که معنی اسلامی از کلمه ذنب می باشد ) ، مد نظر نیست بلکه به معنی امر خلاف هر چیزی ، اطلاق می شود . که بعضی از مفسیرین شیعه ، به استناد معنی لغوی ( غیر اسلامی ) کلمه ذنب ، بیان فرمودند که منظور از گناه ، اعمال رسول علیه السلام است که در نظر اهل مشرک ناپسند بود مانند دعوت به توحید ، و همینطور کلمه " غفر " ، به معنی پوشاندن آن اعمال به اصطلاح ناپسند می باشد . و علت این پوشش هم ، آن فتح عظیم بود ، که باعث شد رسول علیه السلام و یارانش ، برای همیشه ، راحتر از قبل ، وظایف خود را انجام دهند .

5. در روزهای آتی به امید باری متعال ، در مورد این آیه ، سوالات و مباحثی که مطرح می باشد منتشر خواهم کرد . بدیهیست که نظر حقیر ، فقط آنچه که در بند 4 بیان شد ، نمی باشد چرا که نظر فوق ، نظری ابتدایی می باشد . چون قرآن دارای بواطنی است که اگر در هر زمان ، حجاب از آنها کنار رود ، میسوزاند هر آنچه که باید بسوزند ( در عشق و فنای دوست ) .   

6. از دوستان و خوانندگان عزیز استدعا می کنم در این مباحث ، بطور دقیق و هوشمندانه وارد شوند ، و فقط متوقف به نظرات دیگران ( و یا تفاسیر موجود ) نشوند که این همه خسران ، انشاء الله از شیعیان و محبین اهلبیت علیهم السلام ، برداشته شود .

موعظه جاویدان از حضرت صادق آل محمد ( صلوة الله و سلامه علیهم ) .

 

جناب فرید الدین عطار نیشابوری در بخش نخست کتاب تذکرة الاولیاء می نویسد :

 

نقل است که يکبار داود طايی پيش صادق آمد و گفت : ای پسر رسول خدای! مرا پندی ده که دلم سياه شده است .

گفت : يا اباسليمان ! تو زاهد زمانه ای . تو را به پند من چه حاجت است .

گفت : ای فرزند پيغمبر ! شما را بر همه خلايق فضل است و پند دادن همه ، بر تو واجب است .

گفت : يا ابا سليمان ! من از آن می ترسم که به قيامت جد من در من زند که حق متابعت من نگذاردی ؟ ( و یا ) اين کار به نسبت ( کار من ) صحيح و به نسبت ( کار من ) قوی نيست ( یعنی مانند من ، همت آنچنانی را بخرج ندادی ). ( و یا ) اين کار به معاملت ، شايسته حضرت حق بود .

داوود بگريست و گفت : بار خدايا ! آنکه معجون طينت او از آب نبوت است و ترکيب طبيعت او از اصل برهان و حجت ، جدش رسول است و مادرش بتول است ، او بدين حيرانی است .

داوود که باشد که به معامله خود ( به کارهای خالصانه خود ) معجب شود .

همشيره‌ي ماه ، دخت خورشيد .

 

شعري از آيت الله العظمي وحيد خراساني در مدح حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها .


اى دخــتـر عــقــل و خــواهــــر ديـن               وى گــــوهــــر دُرج عــزّ و تــمــکــيــن

عـــصـمـت شـده پـاى بـنـد مــــويت               اى عــلـــم و عــمــل مـــقــيـم کـويت

اى مــيــوه‌ي شـــاخســـار توحـــــيد              هــمــشــيـره‌ي ماه و دخت خورشــيد

وى گــــوهــــر تــــاج آدمـــــيـــــــــت              فــــرخـــنـــده نــگــيــن خـــاتــمـــيـت

شـــيـطـــان بــه خـطـاب قـم براندند               پــس تـخــت تــو را به قـم نـشــانـدند

کاين خانه بهـشـت و جــاى حوّاست              ناموس خداى جايـش ايـن جـــــاسـت

اندر حــرم تــو عــقــل مــات اســــت              زين خاک که چشمه‌ي حـيات اســـت

جسمـى که در اين زمين نهان است              جـــانى ست که در تن جــهـان اسـت

ايــن مـــاه مــنـيــر و مـــهـــر تــابــان              عکــسى بــود از قـــم و خـــــراســـان

هـر کـس به درت به يک اميدى ست              محــتــاج تــر از همه "وحيدى" ســـت