كليد واژگان : فلسفه ، علم ، اسطوره .
مقدمه .
مهمترين و اصيلترين و پايه ترين ، نياز بشري ، فهم حقيقت نظام هستي ميباشد . زيرا تمام افعال و ارادات بشري ، بر پايه ي جهان بيني ميباشد و اين جهان بيني ، در گرو فهم از حقايق نظام ميباشد .
فلسفه ، كه وظيفه اش ، كشف حقايق اصلي و پايه ي نظام هستي ميباشد ، لذا ، تمامي علوم و بينشها و تفكرات ، آدمي نيازمند به اويند در حاليكه او هم ، براي رسيدن به حقيقت مورد نظر خود ( جهان بيني ) ، در بعضي از موارد ، نيازمند به علوم و يافته هاي جزئي بشري ميباشد .
در اين مقاله سعي بر آنست كه از فلسفه ، و رابطه اش با علوم ، و اسطوره ( كه نوعي خيال پردازي است ) ، بحث شود .
و نتجه ي قابل توجه از اين بحث آنست كه ، همه ي يافتهاي فكري بشر ، به همديگر ، در فهم بيشتر و خالصتر حقايق موجود در هستي نيازمندند ( البته نه هميشه ) زيرا فلسفه ، بعنوان مادر و ريشه ي فكري علوم ، براي رشدش ، به علوم و يافته ي ديگر نيازمند است ، چطور علوم جزئي ديگر به هم نيازمند نباشند .