سلمان فارسي و پيدايش تشيع در ايران

چكيده .

در اين مقاله ، سعي بر آن است كه با بررسي منابع تاريخي مربوطه ، به اين حقيقت پي ببريم كه : سلمان فارسي عليه السلام ، بعنوان اصليترين عامل در پيدايش و گسترش تشيع مردم ايران ، نقش ايفا كرده است .

 

كليد واژه ها : سلمان فارسي ، تشيع ، ايران ، ايراني

 

 

مقدمه .

سلمان فارسي ، بزرگترين صحابي پيامبر اسلام ، و مهم ترين مدافع حقانيت تشيع ، شخصيتي است كه در نوع خود ، در تاريخ اسلام ، و در بين مسلمانان ، بي نظير . و عقل سليم به خود اجازه نخواهد داد كه مانندي براي اين حقيقت تاريخ ، تصور كند . بهمين دليل است كه بعضي او را افسانه ي ، اسطوره ي ، و يا داراي شخصيتي پيچيده خوانده اند .[1] و جالب آنست كه بعضي از اعراب ناسيوناليست ، باوري به وجود اين حقيقت ندارند ، چرا كه مطرح ميكنند ، چطور ممكن است شخصي از موالي[2] ، بزرگ عرب شود [3] . هر چند ، بسياري از مورخان با انصاف ، اين نظريات را مردود دانسته اند ،[4]  و لكن ، توجه به اين شخصيت كه ، هر مرحله ي از زندگي اش ، آموزه ي گرانبها براي مسلمانان ( و غير مسلمانان ) ميباشد ، ناچيز ، و قابل دفاع نميباشد ، چرا كه ، بقول رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و اله و سلم ، سلمان فارسي ، دريايي است كه انتهايي ندارد كنزيست كه تمامي ندارد ،[5]  و بقول دكتر شريعتي ،[6] شكي نيست كه نبودن كتاب جامعي و درست به فارسي درباره ي سلمان ، اولين قهرمان ايراني اسلام و پيش قدم تشيع ، از انحطاط فكري و اخلاقي شگفت انگيز ما حكايت ميكند . و اين قول جناب دكتر ، كاملا صحيح و بجاست زيرا سلمان و حركتش ، براي دست يابي به حقيقت ، نمادي از التهاب و حقيقت جويي يك ملت بايد دانست كه سلمان نماينده ي ملت ايران است .[7]

با اين وجود ، در اين نوشتار ، فقط به گوشه ي بسيار كوچك و ناچيز از زندگي و شخصيت اين ابر مرد تاريخ مي پردازيم ، و آن ، بررسي نقش سلمان فارسي عليه السلام ، در پيدايش و گسترش تشيع در ايران است .

ايران ما ، كه در حدود 1700 سال پيش از ميلاد ، دو قبيله مادي و پارسي ( كه متدينان دين زرتشت بودند ) به نواحي جنوبي آن كوچ ، و در دشت هاي سرسبز و خرم آن ساكن و در آنجا به كشاورزي مشغول شدند . اما بعد از مدتي بر اثر اشرافيگري و فساد در دستگاه عالمان زرتشتي و طبقات حاكم و حكومت ، تغيير نظر در دين خود دادند ، كه اين تغييرات ، تقريبا ، مصادف با ورود مسلمانان به اين سرزمين مقدس شده بود .[8]

اما ، مسئله ي كه قابل توجه و بررسي است ، وجود تشيع ، در سالهاي ابتدايي ورود مسلمانان به ايران است ، كه مورخين ، علل مختلف و متفاوت ( و بعضا ضد و نقيض ) در اين مورد مطرح كرده اند .[9] لكن ، در اكثريت به نقش ، سلمان فارسي اشاره ي نشده است ، و اين غفلت ، محل تامل و تعجب و سوال ميباشد ، كه چطور شخصيتي مانند سلمان ، با آن قدرت اسلامي و نقش شيعي ، كه در قبل از مسلماني و در زمان حيات رسول اعظم ، و بعد از حيات ايشان ، و در فرمانروايي بر مدائن ، نتوانست جزو علل مطرح در شيعه سازي مردم ايران نقش داشته باشد . در حاليكه بعضي او را آنقدر صاحب نفوذ در اسلام و تشيع ميدانند كه او را يكي از ايدئولوژيستمنهاي اسلامي ، و مأثر در شكل گيري عقايد شيعي[10] مطرح ميكنند . هر چند ، اين نگاهها ، غلو آميز است ولي ميتواند خبري ( كم واضح ) از ، عظمت تاثير او بر حركت اسلامي و شيعي داشته باشد .

بنابر اين ، در اين نوشتار ، براي دست يابي به مدعاي خود ، چند موضوع را مورد بررسي قرار ميدهيم:

زندگاني سلمان در زمان حيات رسول صلي الله عليه و آله ، كه حاوي بخشهاي مانند ، سلمان قبل از اسلام ، سلمان و ايرانيان در نگاه پيامبر اسلام  . نقش سلمان در تاريخ اسلام . ايرانيان مسلمان در زمان حيات رسول مكرم . بررسي تاثير سلمان بر ايرانيان مسلمان آنزمان .

زندگاني سلمان در زمان امامت امير المومنين عليه السلام ، كه حاوي بخشهاي مانند ، سلمان بعد از شهادت رسول اعظم . سلمان و دفاع از امير المومنين . سلمان و فتح مدائن . سلمان و رهبري مدائن . سلمان و ايرانيان در ايران . سلمان و لحظات آخر حيات .

 

 

زندگاني سلمان در زمان حيات رسول صلي الله عليه و آله و سلم .

 

نام او ، ماهو يا روزبه[11] بن خشبوزان[12] است و بعضي[13] او را ، فيروزان نامند . اما بعد از اسلام آوردن ، به نام " سلمان " بدستور نبي مكرم اسلام عليه و آله السلام ، مفتخر شد .[14]

كنيه اش ، ابو عبد الله . [15]

محل تولد ، فارس ( شيراز ) . [16]

ابو عبد الله ، حدود 216 سال و يا 316 سال قبل از هجرت ،[17] در خانواده‌ي زرتشتي ( كه پدر[18] خانواده از دهقانان[19] بود ) چشم به جهان گشود . در کودکي ( بدون اطلاع خانواده ) بدين عيسوي گرائيد ،[20] و چون از کشيشان شنيده بود که ظهور پيغمبر تازه اي نزديک شده است ، خانه پدر را ترک گفت [21] و در پي يافتن آن پيغمبر به سفرپرداخت . چون به سوريا رسيد چندي در شام و موصل و نصيبين اقامت جست تا آنکه در بلاد عرب به اسارت بني کلب افتاد و مردي از بني قريظه او را خريد و به يثرب برد .

در اين شهر از ظهور پيغمبر آگاه شد و چون گفته ها و علائم و نشانه هايي که از کشيش مراد خود شنيده بود در پيغمبر بديد بزودي اسلام آورد .[22] رسول اکرم عليه السلام او را از خواجه اش خريد[23] و آزاد کرد ، كه از آن موقع سلمان ملازم رسول خدا و نزد ايشان صاحب منزلتي خاص شده بود .

سلمان ، از آن زمان به بعد ، جزو ، محارم اسرار رسول خدا شد ،[24] تا حدي كه ، رسول مردم را به زيارت چهره ي مبارك او ، ترغيب ميفرمود .[25] او و قومش ( ايرانيان ) را ، مصداق و يا شأن نزول آيات معرفي ميفرمود .[26] و آنقدر براي او ارزش قائل شد كه ، عهدنامه ي در آزادي خانواده ي او نوشت .[27] همه ي اين توجهات به يك سو ، كسب مدال " منّا اهل البيت " از سوي ديگر ، كه شايان توجه عظيمي ست ( و شيرينتر ، شأن صدور اين سخن گرانبهاست[28] ) .

با اين اوصاف ، سلمان بعنوان بزرگترين صحابي رسول خدا به همه‌ي مسلمانان معرفي شد . اين همه ، نقش او را در جامعه ي نو پاي ديني ، كه در مدينه متولد شده بود ، سنگينتر مي سازد . تا جائيكه ، مهمترين مشاورات رسول با او انجام ميشد

مانند کندن خندق در جنگي که در تاريخ اسلام به غزوه خندق معروف است ( كه بعضي از مورخين مطرح كرده اند كه ، اين روش مقابله با دشمن را او در ايران ، تجربه كرده بود ) .

ارتباط با اديان مختلف بدستور رسول ، براي پيشبرد اهداف اسلام . [29]

ارتباط با ايرانيان ، بطوريكه ، ترجمه ي بخشي از قرآن شريف ، را به پيشنهاد هموطنان خود ، و با مساعدت و موافقت نظر رسول گرامي اسلام ، بر عهده گرفت .[30]

و همينطور ، ترجمه و مديريت نامه هاي رسول به ايرانيان و بالعكس .[31]

و همچنين ، منزل و خانه ي او ، محل استراحت و تجمع ايراينان ( چه مسافر به مدينه و چه غير مسافر ) . [32]

شايان ذكر است كه ، ايرانيان مسلمان در آن زمان ( حيات رسول ) ،

يا در مدينه حضور داشتند[33] ( كه نوعا كنيز و بنده و از موالي بودند ) مانند ام الفارسيه ( اولين زن مسلمان ايراني كه سلمان را در بدو ورود به مدينه ، براي تشرف به محضر رسول راهنمايي كرد ) ، ابو شاه ( كه طبق نقل تاريخ ، در پاي منبر رسول عليه السلام نشسته بود كه بعد از پايان سخنان ايشان ، خواست كسي از حاضرين متن سخنراني را برايش بنويسد ) ، جوان ايراني كه در جنگ احد شركت كرده بود ،[34] زاذان ( از مريدان امير المومنين عليه السلام ، و از خدمتكاران سلمان در مدائن ) و ....

و يا در خارج مدينه بودند ( ولي ارتباطات خود را از زمان مسلماني به بعد حفظ كردند ) مانند ايرانيان مقيم يمن[35] ( به رهبري باذان بن تيجان ) ، ايرانيان در ايران و عراق ( از قبيل قبيله ي عبد القيس ، كه از مواليان بودند ) .

 

اما نكته قابل تامل آنست كه آيا سلمان فارسي با آن مقام و جايگاهي كه در بين مسلمانان پيدا كرده بود ، ميتواند با اين ايرانيان ، هيچگونه ارتباطي نداشته باشد . و همچنين ، آيا اين ارتباط قابل حدس تقريب به واقعيت ، ميتواند يك ارتباط معمولي مانند دو شخصي كه در يك امري مانند ايرانيت و يا مسلمانيت ، مشتركند ، برقرار باشد . و آيا ، اين ارتباط نميتواند ، يك ارتباط و رابطه ي ، كليدي و اصلي براي رشد اسلاميت در بين ايرانيان آنزمان داشته باشد ؟ لذا با تقريب به يقين ، شكي در اين تاثير نيست . بهمين لحاظ ، نام سلمان بعنوان شيعيان اولي و اصيل ، و تا جائيكه شيعه در زمان حيات رسول ، به ايشان و افرادي مانند اباذر و مقداد شناخته مي شد . پس آيا ممكن است اسلامي كه سلمان فارسي عليه السلام ، به هموطنان خود معرفي ميكند ، مثلا در ترجمه ي قرآن ، در تبليغ اسلام به ايرانياني كه ، شايد زرتشتي و يا اصلا ديني نداشته باشند ، شيعي ، و با هدايت و رهبري ، رسول مكرم ( كه اولين شيعه و بنيانگذار شيعه است ) و امير المومنين عليهم السلام نباشد ؟ لذا بنظر نگارنده ، با مختصر اطلاعات بدست آمده ، اين امر تقريب به محال مي باشد . هر چند در منابع تاريخي ارتباطي قابل انتظار ، بين سلمان و ايرانيان مسلمان آنزمان ، كه قابل توجه باشد ، مطرح نشده ولكن اين حدسيات ، به انسان كمك ميكنند كه تاملات تاريخي خود را عمق ببخشد . 

 

 

سلمان در زمان امامت امير المومنين علي عليه السلام .

 

اين صحابي جليل القدر رسول گرامي اسلام ، بعد از شهادت مولاي خود ، به وصي و جانشين بحق ايشان ، اقتدا كرد و لحظه ي از علي عليه السلام ، دور و جدا نشد ، و بقول امام جعفر صادق عليه السلام ، او هواي اميرالمومنين عليه السلام بر هواي نفس خود ترجيح ميداد . [36] لذا ، با غاصبين خلافت ، به هر روشي كه مقدور بود ، مقابله ميكرد ، و اين شعار كوبنده اش " كرديد و نكرديد " كه در مخالفت غاصبين سر ميداد ، زبانزد دوست و دشمن علي عليه السلام بوده و هست . و اين مخالفتها ، صحنه ي تاريخ اسلام را بجايي كشاند كه ، اين صحابي بزرگ ( بهمراه اصحاب جليل القدر ديگر مانند اباذر[37] ) ، مورد هتك حرمت و ضرب و شتم قرار مي گيرند .

تا اينكه در زمان خلافت عمر بن خطاب ، بعد از 16 سال ،[38] بهمراه مسلمانان براي لشكر كشي و حمله و فتح ايران ، به وطن خود بازگشت . اين مرد بزرگ ، در اين فتح ، كه به قادسيه معروف است ، رائد ( ناظر و راهنما )[39] و داعيه ( دعوت كننده ) ، در صف اول جنگ حضور داشت ، كه مردم هر منطقه را در هر روز قبل از جنگ ، 3 بار دعوت به اسلام ميكرد . [40]  و ميفرمود : من از شمايم . و به شما علاقه مند ، به اسلام بپيونديد ، و اگر مسلمان نشويد ، بايد جزيه دهيد ، و گرنه جنگ ادامه مي يابد . بيايد مسلمان شويد تا با هم ، بر اساس برادري و تعاون زندگي كنيم .[41]

تا آنكه ، در ابتداي اين نبرد ، شهر مدائن[42] ، با پيوستن 4000 نفر ايراني به سپاه اعراب ( كه به آنها حمرا ، سفيد رو ، كه به مواليان گفته ميشد ) ، در تاريخ 16 هجري قمري فتح شد ،[43] و فرماندهان جنگ ،[44] تصميم بر اين گرفتند كه ، سلمان فارسي را حاكم اين منطقه كنند .

اعراب مسلمان ، در پيشروي خود در داخل ايران به ، مناطق مختلفي مانند قصر شيرين[45] ، ديلم و قزوين رفتند ،[46] كه اين فتوح باعث فتح تقريبا كامل ايران شد .

سلمان پس از فتح مدائن ، به فرمانروايي در اين شهر منصوب شود . او مقر حكومت خود را ، كاخ كسري ،[47] كه محل حكمراني شاهان ساساني بود انتخاب نكرد بلكه در كنار بازار شهر ، خانه ي براي خود ساخت ، تا بهتر بتواند بر اوضاع شهر حاكم باشد . او ، علاوه بر حكمراني كه تمامي حاكمان بر آن پافشاري مي كنند ، برنامه هاي را به اجرا گذاشت كه كمتر حاكمي به آنها توجه مي كرد .

براي نمونه ، چند كاري كه زبانزد شده بود را ، بيان ميكنيم :

زهد و بي توجهي به دنيا ، كه نقل شده است ، در خانه اش ، فقط مهمترين وسايل ، شمشير و قرآن بود .[48]

و يا نقل شده است كه ، در لحظات رحلتش ناراحت بود و گريه ميكرد و ميفرمود كه رسول خدا با ما عهد كرد كه توشه ي هر يك از شما از دنيا ، به اندازه ي توشه ي يك مسافر باشد ، ولي در كنار من ، اثاثيه هاي وجود دارند كه نگران كننده اند ، و اين در حالي بود كه راوي نقل ميكند ، در كنارش ، طشت ، سپر جنگي ، آفتابه گلي وجود داشت .

و در مذمت دنيا دوستي ميفرمود :

يا ساكن الدنيا تأهب و انتظر يوم الفراق 

واعد رادا للرحيل فسوف تهدي بالرفاق

و أبك الذنوب بأدمع تنحل من سحب الاماق

يا من أضاع زمانه ! أرضيت ما يفنى بباقي[49] 

( ترجمه : اي كيسكه در دنيا سكونت كرده اي ، آماده ي آخرت و در انتظار جدايي از دنيا باش . و براي كوچ  خود توشه را فراهم كن كه به زودي به  وسيله ي كاروانهاي رونده به سوي مرگ روانه ميشوي . براي گناهان خود گريه كن و اشكهايت را از پرده هاي چشمهايت بريز . اي كسيكه فرصت وقت را تباه ساختي ، آيا از آن همه فنا شده ها به باقي مانده ي ( اندك ) عمرت خشنود هستي ؟! ) .

 

برگزاري جلسات تفسير قرآن . او كه فقيه ترين[50] انسان بعد از اهلبيت بود[51] و تحت تعليم كامل و مستقيم اهلبيت عليهم السلام بود ، در كاخ كسري ( مدائن ) درس تفسير سوره ي يوسف برگزار كرده بود . و حتي در آنجا ، نماز ، بخصوص نماز جمعه برگزار ميكرد .[52] و در بعضي از منابع آمده است كه ، اندك اندك مردم از برگزاري جلسه تفسير ، با خبر شده بودند ، كه در حدود 1000 نفر تجمع كردند ، ولي سپس نسبت به اين جلسات بي ميل ، و به 100 نفر تقليل پيدا كردند ، اما سلمان ، از اين اوضاع و احوالات ناراحت مي شد ، و ميفرمود آيا دوست داريد درباره ي اباطيل با شما سخن بگويم .[53]

سلمان پس از رسيدن به فرمانروايي مدائن ، و بدنبال فتح شهر هاي ايران توسط مسلمانان ، به آن شهرها سفر ميكرد ، محصول اين سفرها ، تبليغ تشيع ( اسلام شيعي ) بود كه ، بقول لويي ماسينيون ، بايد به مسلمانان بياموزد كه علي را امام شرعي بشاسند . و از اين جهت در تاريخ ، نمونه هاي را مطرح ميكنند ، كه دال بر تشيع مردم در آنزمان را دارد . [54]

 

و اينچنين است كه سلمان در بعد از شهادت رسول معظم اسلام ، مبلغ اصلي و قدرتمند شيعه ، در سرزمين ايران و عراق بحساب مي آيد ، مخصوصا در ايران ، كه از فرمانروايي مدائن و سفر به شهرهاي ايران ، كه در گامهاي ابتدايي آشنايي با اسلام بودند ، توانست تشيع را ، با اندازه ي توان خود و مردم ، گسترش دهد .

اما ، بايد اذعان كرد كه مطالب تاريخي ، اقناع كننده ي درباره ي سلوك او در اين مدت ، وجود ندارد ، و لذا ، فرضيات فوق ، از روشنايي لازم برخوردار نيستند .

 

 و در نهايت اين صحابي جليل القدر كه ، باب النبي در روايات شيعي[55] ، ناميده شده است ، بعد از 19 سال[56] فرمانروايي در مدائن ، در تاريخ 35 ق ، دار فاني را وداع گفت ، و به مولي خود رسول معظم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم پيوست . و اين در حاليست كه ( به نقل از زاذان ، خدمتكار سلمان ) امير عليه السلام براي جنازه ي مباركش ، غسل و نماز فرمود[57] و در نماز خود تكبير بلند بلند ميفرمود و دو نفر ديگر هم به ايشان اقتدا كرده بودند ، كه بعد از نماز از امير المومنين عليه السلام پرسيدم كه اينان كيانند ، فرمود : برادرم جعفر طيار ، و ديگري خضر نبي عليهما السلام بودند و با هر يك از آنها ، 70 صف از فرشتگان حضور داشتند كه در هر صفي هزار هزار فرشته حاضر بودند ( و بهمين دليل ، تكبيرها را بلند بلند ميگفتم ) . [58]

 

و سلام و درود بي پايان خدا ،

بر تو اي ابا عبد الله سلمان ،

اي اهل بيت پيامبر ،

اي كسيكه بر تمام ايرانيان شيعه ، حقي پايان ناپذير داري !

 

 

 

 

تاريخ نگارش : تابستان 1387 ش .

 

منابع و مآخذ :

 

  1. دكتر محمد رضا تركي ، پارساي پارسي ( سلمان فارسي به روايت متون فارسي ) .
  2. پرويز پور تجن ، در شناخت  ابن مقفع ، فارابي ، بزرگمهر و سلمان فارسي ، انتشارات شباهنگ .
  3. رسول جعفريان ، تاريخ تشيع در  ايران تا طلوع صفوي ، انتشارات انصاريان .
  4. عبدالحسين زرين كوب، تاريخ مردم ايران ، انتشارات  امير كبير .
  5. علي اكبر دهخدا ، لغت نامه دهخدا .
  6. شيخ صدوق ، كمال الدين و تمام النعمة .
  7. ج‍ع‍ف‍رم‍رت‍ض‍ی‌ ال‍ع‍ام‍ل‍ی‌ ، س‍ل‍م‍ان‌ ال‍ف‍ارس‍ی‌ ، م‍وس‍س‍ه‌ ال‍ن‍ش‍ر الاس‍لام‍ی .
  8. الشيخ عبد الواحد المظفر ، سلمان المحمدي ، المكتبة الحيدرية .
  9. آيت الله كمره اي ، فتاواي صحابي كبير سلمان فارسي .
  10. لويي ماسينيون ، سلمان پاك ، ترجمه و مقدمه ي دكتر شريعتي .
  11. محمد عبدالحليم عبدالله ، سلمان فارسي ( ترجمه ي حسن فرامرزي ) ، انتشارات جاويدان .
  12. محمد محمدي اشتهاردي ، رابطه ي ايران با اسلام و تشيع ،. انتشارات برهان .
  13. محمد محمدي اشتهاردي ، زندگي پر افتخار سلمان فارسي – پيشگام رابطه ي ايران و اسلام ، اتشارات پيام آزادي .
  14. مجلسي ، بحار الانوار .
  15. شيخ مفيد ، الاختصاص .
  16. عطا الله مهاجراني  . بررسی سير زندگی و حکمت و حکومت سلمان فارسی .
  17. محمد يحيي الحداد ، تاريخ اليمن السياسي .
  18. عباس ملكي ، سلمان فارسي ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي .
  19. ميرزا حسين النوري الطبرسي ، نفس الرحمن في فضائل سلمان .
  20. وحيد دامغاني ، سيماي سلمان از بردگي تا فرمانداري ، انتشارات مؤسسه فراهاني .
  21. ياقوت حموي ، معجم البلدان ، دارالكتب العلميه .

 

تشكر و سپاس .

بر خود لازم مي دانم كه از مؤسس عظيم الشأن كتابخانه تخصصي تاريخ اسلام و ايران ( قم ) ، مديريت محترم و كاركنان شريف ، و همه ي كساني كه حقير را در ارائه اين مقاله ياري نمودند ، تشكر و سپاس ، و آرزوي موفقيت نمايم  .

 

 



[1] عبد الرحمن بدوي ، شخصيات قلقه فی ‌الاسلام .

[2] موالي معمولاً از لحاظ طايفه اي به يكي از قبايل عربي بستگي داشتند . اين بستگي مي توانست به دليل آن باشد كه آنها آزاد شده ي فردي از آن قبيله بودند چنان كه مي توانست با قرارداد و عقد به دست آمده باشد . ( رسول جعفريان ، ص 108 )

[3] پرويز پور تجن ، ص 61 .

رازي شاعر ، اينگونه مي سرايد :

 لعمرك للانسان الا بدينه                  فلايترك التقوي ، اتكالا علي النسب

لقد رفع الاسلام سلمان فارسي          و قد رفع شرك الشريف ابالهب

ترجمه : به جان تو آدمي ، آدم نمي گردد مگر به آئينش و به پشتيباني اصل و نسب پارسايي را ترك نمي گويد

چنانكه اسلام بلند مرتبه شد از سلمان كه پارسي نژاد بود ، و شرك و كفر بلندمرتبه شد از ابالهب كه از شريفان قريش بود .

[4] مانند سيد جعفر  مرتضي ، سلمان الفارسي . عبد الله السبيتي ، سلمان الفارسي .

[5] شيخ مفيد ، ص 223   .                                                 

[6] ماسينيون ، ص يازده ( مقدمه )

[7] محمد رضا تركي ، ص 25

[8] عبدالحسين زرين كوب ، ص 536

[9] براي نمونه ، كتاب " تشيع ، هاينس هالم " ، كه علل مختلف پيدايش تشيع ( در ايران ) را مطرح ميكند .

[10] پرويز پور تجن ، ص 59

[11] دهخدا .

[12] حسين نوري طبرسي  ، ص 27

[13] تاريخنامه ي طبري ، ج 2 ، ص 2

[14] شيخ صدوق ، ص 16 : اَعتقَني رسول الله و سَمّاني سلمان . ولي ، عباس ملكي ، ص 7 ، معتقد است كه سلمان خود را در جواني به اين نام ناميد . ولي بالتحقيق ، اين نامگذاري از ناحيه ي رسول مكرم اسلام بود .

[15] حسين نوري طبرسي  ، ص 28 . و همچنين به نقلي ديگر ، ابو البينات و ابو المرشد ميباشد . ولي امير المومنين عليه السلام ، او را سلسل ( آب گوارا ) ناميدند .

[16] حسين نوري طبرسي  ، ص 28 ، معتقد است كه در اخبار متواتر او را از اهالي شيراز ميدانند نه اصفهان ( و قول به اصفهان ، و منطقه ي جي ، ضعيف است ) . ولي دهخدا ، او را از " جي " ميداند .

[17] محمد محمدي اشتهاردي ، ص 18

[18] وحيد دامغاني ، ص 14 : او پيرو زرتشت بود .

[19] دكتر محمد رضا تركي ، ص 21: دهقانان ، نجيب زادگاني ملّاك اند كه اهل معرفت و دانش و آشنا به آئين هاي اجتماعي ، و داراي سمت كدخدايي و نظارت بر امور ده ، و نيز داراي منصب مرزباني ، به گونه اي كه ميتوانستند در برابر هجوم بيگانگان ، پايداري كنند .

[20] حسين نوري طبرسي  ، ص 38 : رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم ، سلمان مجوسي نميدانند بلكه اظهار مجوسيت ، از راه تقيه بيان ميفرمايند . هر چند ، مؤلف به نقلي ، مينويسد كه سلمان ، وصي وصي عيسى عليه السلام بوده است .

[21] در نقل تاريخي فرار سلمان از پدر و بي قراري او براي رسيدن به حقيقت ، اختلافاتي در چگونگي آن وجود دارد ، ولي همگي ، خبر از فرار او ، و ملحق شدنش به كاهنان مسيحي ميدهند .

[22] حديقة الحقائق ، ص 30 : 

هر كه در عقل همچو سلمان شد     دان كه ديو دلش مسلمان شد

لاجرم چون زعقل يافت كمال        سه بيابان برد به 300 سال  

هر كه رأي و روي سلماني ست     آخرين منزلش مسلمانيست

[23] البته در تاريخ آمده است كه ، مسلمانان به پيامبر در آزادي سلمان ، كمك كردند .

[24] مجلسي ، ج22 ، ص 331 : رُوِيَ أَنَّ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ كَانَ مُحَدَّثاً فَسُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ ذَلِكَ وَ قِيلَ لَهُ مَنْ كَانَ يُحَدِّثُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ إِنَّمَا صَارَ مُحَدَّثاً دُونَ غَيْرِهِ مِمَّنْ كَانَ يُحَدِّثَانِهِ لِأَنَّهُمَا كَانَا يُحَدِّثَانِهِ بِمَا لَا يَحْتَمِلُهُ غَيْرُهُ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ وَ مَكْنُونِهِ .

( امام صادق عليه السلام : رسول و علي عليهما السلام ، اسراري را كه ديگران تحمل شنيدن آنرا نداشتند به سلمان ميگفتند و لذا او را مُحَدَث ميناميدند ) .    

[25] محمد محمدي اشتهاردي ، ص 14 : رسول عليه السلام ، در منقبت سلمان ميفرمايد : مَن اَراد اَنْ يَنظَرَ الي رجلٍ نوّر الله قلبه بالايمان فلينظرُ الي سلمان

( كسيكه مي خواهد به مردي بنگرد كه خداوند قلب او را به ايمان ، درخشان كرده ، به سلمان بنگرد ) .

[26] بحث از چنين آيات بيشماري ، مقام و مجال فراختر مي طلبد ؛ چرا كه با رجوع به منابع اصيل شيعي ( مانند تفسير شريف قمي ، اصول كافي ، بحار الانوار ) ميتوان به حقيقت مورد نظر نائل شد . آياتي همچون ، وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ  ( رعد ، 43 ) ؛ أُولئِكَ الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوا بِها بِكافِرينَ ( انعام ، 89 ) .

[27] محمد رضا تركي ، ص 179 : اين نامه كه بطور كامل موجود نيست ، در معافيت خاندان سلمان به خط امير عليه السلام ، و جزو خرق عادت رسول مكرم اسلام ميباشد . زيرا بعد از فتح ايران به اين نامه توجه عملي شد ، ولي بعضي از مورخين ، اينطور قلمداد ميكنند كه در زمان رسول منتشر شده است ، و باعث شده كه ، دريافت كنندگان نامه ، مانند اقوام و طوايف وابسته به سلمان ، مسلمان شوند ، تا جائيكه برادر سلمان نامه ي به حاكم ايران ، در حقانيت رسول مينويسد .

ميرزا حسين نوري طبرسي ، ص 179 : و كتب رسول الله صلى الله عليه و آله عهدا لحي سلمان بكازرون : هذا كتاب من محمد بن عبد الله رسول الله صلى الله عليه و آله ، سأله الفارسي سلمان وصية بأخيه مهاد ( مهيار ) بن فروخ بن مهيار و أقاربه و أهل بيته و عقبه ( من بعده ) ما تناسلوا ، من أسلم منهم و أقام على دينه سلام الله ، أحمد الله إليكم إن الله تعالى أمرني أن أقول : لا إله إلا الله وحده لا شريك له ، أقولها و آمر الناس بها و الأمر كله لله ، خلقهم و أماتهم ، و هو ينشرهم و إليه المصير ، ثم ذكر فيه من احترام سلمان إلى أن قال : و قد رفعت عنهم جز الناصية و الجزية و الخمس و العشر و سائر المؤن و الكلف ، فإن سألوكم فاعطوهم و إن استغاثوا بكم فأغيثوهم ، و إن استجاروا بكم فأجيروهم ، و إن أساؤوا فاغفروا لهم ، و إن أسئ إليهم فامنعوا عنهم و ليعطوا من بيت مال المسلمين في كل سنة مأتي حلة و من الأواقي مأة ، فقد استحق سلمان ذلك من رسول الله ، ثم دعا لمن عمل به و دعا على من آذاهم و كتب علي بن أبي طالب عليه السلام ، - قال ابن شهرآشوب : - و الكتاب إلى اليوم في أيديهم و يعمل القوم برسم النبي صلى الله عليه و آله فلولا ثقته بأن دينه يطبق الأرض لكان كتبته هذا السجل مستحيلا .  

[28] مجلسي ، ج 20 ، ص 198 : رَوَاهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ الْمُزَنِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ قَالَ خَطَّ رَسُولُ اللَّهُ ص الْخَنْدَقَ عَامَ الْأَحْزَابِ أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً بَيْنَ عَشَرَةٍ فَاخْتَلَفَ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ فِي سَلْمَانَ وَ كَانَ رَجُلًا قَوِيّاً فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ سَلْمَانُ مِنَّا وَ قَالَتِ الْمُهَاجِرُونَ سَلْمَانُ مِنَّا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ .

سيد جعفر مرتضي ، ص 86 : ابن عربي حنبلي مذهب ، در كتاب فتوحات مكيه خود ، مطرح ميكند كه سلمان داراي عصمت است زيرا از اهل بيت شمرده شده است .

[29] بعضي ، سلمان را معلم رسول در شناخت اديان مختلف ميدانند . مثلا ، عامل اصلي شناخت مسلمانان از زرتشت ( و مجوسيت ) را ، سلمان ميدانند و ابراز ميدارند كه : اگر در آيه ي 17 سوره ي حج ، إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ ، مجوسيت در كنار نصاري و يهوديت مطرح ميشود ، بعلت تاثير گذاري و تلاشهاي سلمان در شناخت مجوسيت است . ( پرويز پور تجن )

[30] محمد رضا تركي : سلمان بخشهاي از قرآن را ترجمه كرده و به محضر رسول رساند .

بسم الله الرحمن الرحيم را به ، بنام يزدان بخشاونده ترجمه كرده است . ولي در بعضي منابع ( مانند تاج التراجم في تفسير القرآن للاعاجم ، ج 1، ص 8 ) آمده است كه سلمان از رسول دستور ترجمه خواست . كه آنهم بنا بدرخواست هموطنان خود ، كه با عربي آشنا نبودند ، و يا در نمازشان ، ترجمه ي آنرا بخوانند ( ! ) ‌.

عطا الله مهاجراني ص 171 ، مطرح ميكند كه بعضي بر اين باورند كه تفسير طبري ، اولين تفسير به زبان پارسي است . ( در حاليكه با توجه به مطالب فوق ، اين باور نادرست است ) .

بعضي از منابعي كه درباره ي ترجمه ي قرآن سلمان فارسي آمده است :

محمد بن احمد . شمس الائمه سرخسي . كتاب المبسوط ، ج 1 ، ص 37 ، طبع استانبول ، 1403 ق

علي شواخ اسحاق ، معجم مصنفات القران الكريم ، رياض 1403

ليلا هوشنگي ، مقاله ي بسمله ، در دانشنامه  ي جهان اسلام

دكتر محمود راميار ، تاريخ قرآن ، ص 613 

[31] محمد رضا تركي ، ص 98 : از اين ميان ، مهمترين نامه ي كه ترجمه شد ، نامه رسول به خسرو پرويز بود و بالعكس .

[32] محمد رضا تركي ، ص 98 : مانند شهربانو ( همسر امام حسين عليه السلام ) ، و فرستادگان و حاملان نامه خسرو پرويز .

[33] محمد محمدي اشتهاردي ، رابطه ي ايران با اسلام و تشيع ، ص 93 

[34]  سنن ابي داوود ، ج 6 ، ص 625

[35] محمد يحيي الحداد ، ص146 : يمن ، در زمان حيات رسول در تصرف حاكم ايران بود كه به علل مختلف ، حاكم يمن " باذان " به اسلام ميگرايد .

 براي نمونه ، نقل شده است ( محمد محمدي اشتهاردي ، رابطه ي ايران با اسلام و تشيع ، ص102) كه بعد از نامه رسول عليه السلام به خسرو پرويز و نپذيرفتن او ، نامه ي به باذان نوشت ، كه دو كس را به مدينه بفرست ، تا او را جلب كنند ، اما ، آندو از پيشگوئيهاي رسول درباره ي كشته شدن خسرو  بدست فرزندش ، را به باذان خبر ميدهند . كه بعد از ، تحقق يافتن پيشگوئي مورد نظر ، مسلمان ميشود . كه به طور قطع ، ايرانيان زيادي كه در يمن بودند ، مسلمان ميشوند .

كامل ابن اثير ، ج 2 ، ص 222 و 223 : شايان ذكر است كه ارتباط بين رسول با ايرانيان در يمن ، بسيار اوج ميگيرد ، در تاريخ نقل شده است كه : دلاور مردي ايراني بنام " فيروز ديلمي " با " اسود كذاب " ( كافر ) ميجنگد ، و او را شكست ميدهد . رسول ( در لحظات پاياني عمر خود ) از اين دليري با خبر ميشوند ، و ميفرمايند : قتله رجلٌ مباركٌ مِنْ اهل بيتٍ مباركين : مردي مبارك ( يعني از مردم ايران ) اسود كذاب را كشت . شخصي پرسيد : مبارك كيست ؟ فرمودند : فيروزٌ فاز فيروزٌ : فيروز پيروز شد فيروز .

ايرانيان در زمان حضور رسول عليه السلام ، در يمن بر ضد كافران مي جنگيدند كه اولين شهيد ايراني ، شهر بن باذان بود.

[36] مجلسي ، ج 22 ، ص 327 : الْمُفِيدُ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ مَعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمِ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع مَا أَكْثَرَ مَا أَسْمَعُ مِنْكَ سَيِّدِي ذِكْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ فَقَالَ لَا تَقُلْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ وَ لَكِنْ قُلْ سَلْمَانَ الْمُحَمَّدِيَّ أَ تَدْرِي مَا كَثْرَةُ ذِكْرِي لَهُ قُلْتُ لَا قَالَ لِثَلَاثِ خِلَالٍ إِحْدَاهَا إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى هَوَى نَفْسِهِ وَ الثَّانِيَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِيَارُهُ إِيَّاهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِ وَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ إِنَّ سَلْمَانَ كَانَ عَبْداً صَالِحاً حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ .

[37] شايان ذكر است كه در منابع شيعي ، اباذر برادر ( و عقد اخوت خوانده ي ) با سلمان معرفي ميشود ولي در منابع سني ، ابو درداء را ، عقد اخوت خوانده ي با سلمان معرفي ميكنند . 

[38] محمد محمدي اشتهاردي ، ص 105

[39] عباس ملكي ، ص 37 : در تاريخ نقل شده است كه او اعراب را از خونريزي بر حذر ميداشت ، تا جائيكه براي دعوت مردم ، و جلوگيري از تلفات ايرانيان ، ‌با شنا در دجله ، كه لشگر اعراب به تيسفون در حال حركت بودند ، ميرفت ، تا مردم را به اسلام دعوت كند .

عبد الواحد مظفر مينويسد : ذكر في روضة الواعظين ( ص 246 ) بيت لمحمد بن طلحة العوفي :

سلام علي سلمان من خاض دجلة      و كانت بطامي الماء أشبه بالبجر

سلام علي سلمان من حيث سبّحت      له صحفة المطعوم تفصح بالذكر

سلام علي سلمان أضحي طعامه        فواكه جنّات لدي فاطم الطهر

سلام علي سلمان باب إمامنا             عليّ أبي السبطين بل صاحب الأمر

[40] كامل ابن اثير ، ج 2 ،ص 514

[41] عباس ملكي ، ص 109

[42] مداين  :

( دهخدا ) شهرکي است بر مشرق دجله و مقر خسروان بوده است و اندر وي يکي ايواني است که ايوان کسري خوانند و گويند که هيچ ايوان از آن بلندتر نيست اندر جهان .

( محمد محمدي اشتهاردي ) : مدائن از 5 شهر تشكيل شده است : ولاش آباد . درزني زان . رومگان . وه اردشسر . تيسفون ( كه پايتخت ، 700 ساله ساساني بود و بزرگترين شهر ) .

ياقوت حموي ، ص 88 : فأما في وقتنا هذا فالمسمي بهذا الاسم بليدة شبيهة بالقرية بينها و بين بغداد ستة فراسخ و أهلها فلا حون يزرعون و يحصدون و الغالب علي آهلها التشيع علي مذهب الامامية و بالمدينة الشرقيه قرب الايوان قبر سلمان فارسي رضي الله عنه .

[43] رسول جعفريان ، ص 113

[44] سعد ابن ابي وقاص ، فرمانده ي جنگ بود كه همراه سلمان به ايران لشكر كشي كرد . او در تعيين رهبر با ، خليفه ( عمر ) و خليفه هم با بزرگان مدينه ، بخصوص امير المومنين عليه السلام مشورت كرد .

[45] محمد رضا تركي ، ص 109

[46] عبد الله مستوفي ، تاريخ گزيده ، ص 787

[47] آيت الله كمره اي ، ص 40 ( اين كتاب ، پرسش و پاسخ در مورد فعاليتهاي سلمان ، بخصوص در ماجراي فتح مدائن مي باشد و در نوع خود كتابي بي نظير است ) : امير عليه السلام در طاق كسري دو ركعت نماز خواند ، و هر يك از منازل كسري را يك يك به ياران نشان داد ، و ميفرمود مثلا اينجا محل پذيرايي . آنجا محل رژه و سان نيروها و .....

[48] الدرجات الرفيعة ، ص 215

[49]  محمد محمدي اشتهاردي ، ص 126 . ميرزا حسين نوري طبرسي ، ص 551

[50] طريق الحقائق ، ج 2 . ص 4 : حُكي عن فضل بن شاذان ، اَنّه قال : ما نَشَأَ في الاسلام رجلٌ مِن كافةِ الناس كان افقه من سلمان الفارسي .

[51] ميرزا حسين نوري طبرسي ، ص 242

[52] محمد محمدي اشتهاردي ، ص 150

[53] آيت الله كمره اي ، ص 149 

[54] مانند آنكه ،

محمد عبدالحليم عبدالله ، ص 185 : سلمان در سفر به شهرش ، توانست اعضاي خانواده ي خود را ، به اسلام فراخواند ، كه آنها با تغييرات در رفتار و سلوك اين مرد بزرگ ، به اسلام روي آوردند .

محمد محمدي اشتهاردي ، ص 163 : بعلت حضور سلمان در مدائن و رفت و آمد به شهر اصفهان و شام و ديگر شهرها ، مردم را به شيعه شدن فرامي خواند ( آنهم در زمان عمر ) .

و تبليغ سلمان بحدي سازگار افتاد كه مسجدي را در اصفهان بنا كرد . ( محمد رضا تركي ، ص 110 ، به نقل از ، معجم البلدان . ج4 . ص 2316 ) .

[55] ميرزا حسين نوري طبرسي ، ص 637

[56] محمد محمدي اشتهاردي ، ص 105

[57] كه اين حق شرعي وصي ميت است ، كه وصي خود را غسل و كفن كند .

[58] محمد محمدي اشتهاردي ، رابطه ي ايران با اسلام و تشيع ، ص 216 و مجلسي ، ج 22 ، ص 372 .