اوصاف زندگی اهالی گورستان از زبان حضرت امیر المومنین علی علیه الصلوة و السلام .
حضرت امیر علیه السلام در شرحی بر آیه " الهکم التکاثر حتی زرتم المقابر " که در خطبه 212 ( یا 221 ) نهج البلاغه آمده است ، می فرمایند :
..... اهل گورستان همسایگانی هستند که با هم انس نمیگیرند،
و دوستانی که به دیدن یکدیگر نمیروند،
نسبتهای آشنائی بینشان کهنه و سببهای برادری از آنها بریده شده است،
پس همگی با اینکه یکجا گرد آمدهاند تنها و بیکسند،
و با اینکه با هم رفیقند اما از هم دورند،
برای شب بامداد و برای روز شب نمیشناسند،
هر یک از شب و روز که در آن سفر مرگ رخ داده ، برای ایشان همیشگی است،
سختیهای آن سرای را سخت تر از آنچه میترسیدند مشاهده کردند،
و آثار آن جهان (پاداش و کیفر) را بزرگتر از آنچه تصور مینمودند دیدند،
و برای رسیدن به بهشت یا جهنم تا قرارگاه اصلیشان مهلت داده شدند،
و جهانی از بیم و امید برایشان فراهم آمد،
اگر میخواستند آنچه را که دیدند توصیف کنند، زبانشان عاجز میشد.
حال اگر آثارشان نابود شد، و اخبارشان فراموش،
اما چشمهای عبرتبین، آنها را مینگرد،
و گوش جان اخبارشان را میشنود، که با زبان دیگری با ما حرف میزنند
و میگویند:
چهرههای زیبا پژمرده ،
بدنهای ناز پرورده پوسیده شد ،
و بر اندام خود لباس کهنگی پوشاندهایم ،
و تنگی قبر ما را در فشار گرفته ،
وحشت و ترس را از یکدیگر به ارث میبریم .
خانههای خاموش قبر بر ما فرو ریخته (قبرهایمان پاشیده شد) ،
و زیباییهای اندام ما را نابود،
و چهره های خوش آب و رنگ ما زشت و اقامت ما در این خانههای وحشتزا طولانیشده ،
نه از مشکلات رهایی یافته،
و نه از تنگی قبر گشایشی فراهم شد!! .
پس اگر به عقل و اندیشه ،
حال ایشان را تصور نمائی یا پردهها کنار رود ،
مردگان را در حالتی مینگری
که حشرات گوشهایشان را خورده،
چشمهایشان به جای سرمه پر از خاک گردیده ،
و زبانهایی که با سرعت و فصاحت سخن میگفتند پاره پاره شده ،
قلبها در سینهها پس از بیداری به خاموشی گرایید ،
و در تمام اعضای بدن پوسیدگی تازهای آشکار شد ،
و آنها را زشت گردانید ،
و راه آفتزدگی بر اجسادشان گشوده شد ،
همه تسلیمشده ،
نه دستی برای دفاع ،
و نه قلبی برای زاری دارند .
و آنان را میبینی که دلهای خسته از اندوه ،
و چشمهای پوشیده از خاشاک دارند ،
در حالات اندوهناکِ آنها دگرگونی ایجاد نمیشود
و سختیهای آنان برطرف نمیگردد..... .