فلسفه سیاسی .
نوشتار حاضر در چهار بخش ارائه شده است :
تعریف فلسفه سیاسی . تاریخ فلسفه سیاسی . عامل ظهور فلسفه سياسي . فلسفه سياسى يونانى و اسلامى .
تعریف فلسفه سیاسی .
در تعریف فلسفه سیاسی ، در بین صاحبنظران اقوال متفاوتی مطرح است که همگی ناظر به توضیح وضع موجود در عرصه سیاست و ارائه وضع مطلوب آن می باشد . [1]
ما در این بخش ، نه تعریف رایج از فلسفه سیاسی را بیان می داریم :
1. "لئو اشتراوس" در تعريف فلسفه سياسى می گوید :
تمام اعمال سياسى ، ذاتاً جهتى به سوى معرفت به ماهيت خير دارند . اگر اين جهت گيرى به سوى معرفت به خير تصريح شود ، و اگر انسان ها هدف صريح خود را كسب معرفت نسبت به زندگى خوب و جامعه خوب قرار دهند ، فلسفه سياسى پديدار مى شود.
در اصطلاح "فلسفه سياسى" ، كلمه "فلسفه" بيانگر روش بحث از مقوله سياسى است: روشى كه هم فراگير است و هم به ريشه مسأله توجه دارد .
كلمه "سياسى" هم بيانگر موضوع بحث است، و هم كار ويژه اين مشغله را نشان مى دهد . فلسفه سياسى ، شاخه اى از فلسفه است كه با زندگى سياسى، يعنى زندگى غير فلسفى و زندگى بشرى، بيشترين نزديكى را دارد . [2]
از ديدگاه اشتراوس، فلسفه، كوششى براى نشاندن معرفت به كل، به جاى گمان نسبت به كل است، بنابراين فلسفه سياسى، كوششى براى نشاندن معرفت به ماهيت امور سياسى، به جاى گمان درباره آنها است. [3]
2. "رودى" نيز در مقدمه اى بر علوم سياسى مى گويد:
هر عمل سياسى ، مستلزم ارزش های سیاسی اساسى مى باشد . پس بديهى است كه انديشمندان سياسى از افلاطون تا كنون به ارزش هايى كه مبناى جامعه خوب و عادلانه اند ، بيانديشند . فلسفه سياسى از جامعه خوب، عدالت و مسائلى از اين قبيل بحث مى كند . علوم سياسى زير رشته هاى مختلفى دارد ، و فلسفه سياسى يكى از زير رشته هاى علمى آن است ، و با استلزامات هنجارى و رفتارى نظام سياسى ــ راهى كه دولت و جامعه «بايد» سازمان داده شوند ، و شهروند «بايد» رفتار كند ــ و همچنين ارزش هاى اوليه بشرى ، در ارتباط مى باشد . انديشمندان جديد سياست هرچند مى خواهند علوم سياسى را تا حد ممكن علمى تر كنند ، اما اين مسأله به معناى كم شدن ارزش فلسفه سياسى نيست . [4]
3. در تاريخ انديشه هاى سياسى در قرن بيستم نيز مى خوانيم:
فلسفه سياسى، اغلب به شيوه اى انتزاعى با غايات حكومت و ابزارهاى مناسب دستيابى به آنها و مآلا با بهترين شكل حكومت ، سروكار دارد . موضوعات اصلى فلسفه سياسى را مباحثى چون چگونگى احراز حقیقت ، عدالت ، مبانى خير و صلاح عمومى ، لوازم آزادى و برابرى ، استوار كردن زندگى سياسى بر اصول اخلاقى، دليل و ضرورت وجود حكومت ، دلايل اطاعت اتباع از قدرت و جز آن تشكيل مى دهد . [5]
4. دکتر مهدى حائرى يزدى در مقاله اى به نام "كاوش هايى در خرد سياسى" می فرماید : فلسفه سياست از خود سياست[6] ممتاز است، و در واقع نوعى فراسياست[7] تلقى مى شود. سياست يا عمل سياسى ، از آن رو كه موجود است و از اقسام مطلق وجود مى باشد ، و نيز از آن رو كه متعلق اراده ، اختيار و قدرت انسان به شمار مى رود ، مى تواند معقول عملى ، تلقى گردد و متعلق عقل عملى باشد . بدين ترتيب در حوزه فلسفه سياست يا سياست مدن كه از شاخه هاى سه گانه حكمت عملى است ، واقع مى شود . [8]
5. از نگاه "جان پلامناتس" فلسفه سياسى در قالب "سنت" بين آنچه خاص وجود اوست از يك سو ، و از سویی دیگر راجع به آنچه در عمل و ساختار جامعه ، بايد باشد ، قابل فهم است .[9]
6. از ديدگاه ديويد رافائل، گزاره هاى يك نظريه سياسى ، حالت توصيفى، و گزاره هاى فلسفه سياسى حالت هنجارى دارند . [10]
7. اسپريگنز مى گويد : نظريه سياسى ( فلسفه سیاسی ) جستارى ، براى فهم عناصر تشكيل دهنده جامعه خوب و يافتن معيارها و راه حل ها است .[11]
8. بلوم كه هدف نظريه سياسى ( فلسفه سياسى ) را فهم سياست به جامع ترين شيوه ممكن مى داند ، به دو سطح در بررسى نظم اشاره مى كند : تبيين و توصيف ماهيت و شيوه ايجاد الگوهاى متنوع در جهان تجربى ، و بررسى ماهيت نظم ، نظم خوب ، بهترين نظم ، نظم درست و عقلايى . وى بين نظم تجربى و نظم عقلايى تمايز قائل مى شود . [12]
9. فلسفه سياسى در دستگاه معرفتى فارابى" مشتمل بر شناخت امورى است كه به واسطه آنها براى شهروندان چيزهاى زيبا ، توانايى به دست آوردن و نگه دارى آنها ، حاصل مى شود".[13]
تاریخ فلسفه سیاسی .
آغاز سرگذشت فلسفه سياسى به زمانى برمى گردد كه فيلسوفان درباره ی سياست مباحث و تفکراتی را به نمایش گذاشتند . و اين در حالى است كه برای انديشه سياسى نمی توان زمان و مكانی شناخت . و به همین لحاظ می توان گفت که خاستگاه اولیه فلسفه سیاسی یونان بوده است[14] و اولین مؤسس آن سقراط [15] بوده است . ولی می توان از بعضی تواریخ به این مسئله هم واقف شد که ایرانیان مبدع اولیه و متفکران اولی در این عرصه بوده اند .
بطور مثال ، گفته می شود که افلاطون کتاب جمهوری خود را ( که درباره انواع حکومتها ست ) از عقايد ايرانيان گرفته است. و یا در دوره بني عباس ، منصور ، عدهاي را مجبور كرد تا در بيتالحكمه ، متون مربوط به شيوه مملكتداري و سياست دوره ساسانيان را ترجمه كنند .[16]
به هر صورت ، فلسفه سیاسی در حدود قرن نوزدهم با یک متد و مبنا ، و بعد از آن به مسلکهای فلسفی مختلف و بعضا متفاوت تبدیل شد [17].
شایان ذکر است که بنابر منابع موجود ، اولین متفکر شیعی در حوزه فلسفه سیاسی را می توان جناب ابو نصر فارابی بیان کرد و بعد از او هم به بزرگانی همچون ابن سینا و سهروردی و ملا صدرا ( هرچند در حد نازله ی از فارابی چه کما و چه کیفا ) بر می خوریم .
عامل ظهور فلسفه سياسي .
تنها ترین عامل در تولد و ظهور فلسفه سیاسی ، جریانات اجتماعی ( بطور اعم ) است زیرا فلسفه سیاسی از مسائلی به صورت فلسفی بحث می کند که مربوط به اراده و عمل آدمی می باشند ( که همان بخش اعظم حکمت عملی ، از تقسیم بندی قدیم حکمتها [18] می باشد ) . [19] ولی ( بطور اخص ) می توان به این عامل اشاره کرد که : فرار از سنت و پناه به مدرنیته . زیرا بعضی از کارشناسان حوزه فلسفه سیاسی بر آنند که سست شدن فضای سنتی ( از ارزش ها و هنجارهای آن ) که همان ، عدم توانایی این هنجارها برای مشروعیت بخشیدن به نظم سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه [20]، باعث نگرش فلسفی ( جدید ) به مقوله سیاست و حکومت و مولفه های مربوطه به آن ( مانند قدرت [21] ) می شود .
فلسفه سياسى يونانى و اسلامى .
با توجه به اين كه فلسفه سياسى ، ممكن است قالب خاصى پيدا كند و بر پيش فرض هاى خاصى متكى شود ، مى توان از "فلسفه سياسى يونانى" و "فلسفه سياسى اسلامى" و امثال آن سخن گفت .
فلسفه سياسى ـ چه در قالب اسلامى ، و چه در قالب يونانى يا ليبرالى ـ مشحون از تعلقات ( ارزشى ، تربيتى ، روانشناختى و غيره ) می باشد .
با این وجود ، آنچه که در حوزه فلسفه سیاسی در تمدن اسلامی نمود دارد عدم توجه یکسان و یا بیشتر به این حوزه فکری نسبت به مباحث حکمت نظری ( اللهیات و علوم طبیعی و ریاضی ) می باشد . [22] زیرا از تالیفات مهم در این حوزه می توان به چند کتاب محدود اشاره کرد . [23]
ولی آنچه که قابل توجه است اینکه ، فیلسوف سیاسی مسلمان با متکلم سیاسی مسلمان ، در متد کاری خود اختلافاتی دارند زیرا متکلم در صدد اثبات گزاره های دینی است و ولی فیلسوف خیر .
مآخذ :
1. کتاب توزيع قدرت در انديشه سياسى شيعه . دکتر صادق هدایت . s-haghighat.ir
2. سایت باشگاه اندیشه . www.bashgah.net
3. وبلاگ فلسفه سیاسی معاصر . pprg.blogfa.com
[1] محمد جواد غلامرضا کاشی . iran-newspaper.com/1384/840114/pdf/i10.pdf
[2] لئو اشتراوس: فلسفه سياسى چيست؟ ترجمه فرهنگ رجايى (تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1373). ص 2 .
[3] همان . ص 3 .
[4] C. Clymer Rodee (and others). Introduction to Political Science . pp. 5, 6, 11.
[5] حسين بشيريه. تاريخ انديشه هاى سياسى در قرن بيستم (تهران: نشر نى، 1376)، ص 17.
[6] Politics.
[7]
[8] مهدى حائرى يزدى. «كاوش هايى در خرد سياسى»، روزنامه صبح امروز (27 مرداد 1378)، ص 6.
[9] . J. Plamenatz. Man and Society (London: Longman, 1963) pp. XIV-XV.
[10] 7 D.D. Raphael. Problems of Political Philosophy. pp
[11]. اسپريگنز. همان، ص 31.
[13] رسائل الفارابى. كتاب التنبيه، ص 20: الفلسفة المدنية صنفان: احدهما تحصل به الافعال الجميلة... والثانى يشتمل على معرفة الامور التى بها تحصل الاشياء الجميلة لاهل المدن والقدرة على تحصيلها لهم وحفظها عليهم، وهذه تسمى الفلسفة السياسية.
[14] محمد جواد غلامرضا کاشی .
[15] P 1 ..Leo Strauss and Joseph Cropsey. History of Political Philosophy
[16] فلسفه سياسي .استاد ضیاء موحد . باشگاه اندیشه .
[17] محمد جواد غلامرضا کاشی .
[18] حکمت به معنی فلسفه مد نظر است .
[19] ضیاء موحد . باشگاه اندیشه .
[20] محمد جواد غلامرضا کاشی .
[21] زیرا مفهوم قدرت، قلب تحقيق و پژوهش سياسى است.
Jeffrey Isaac. ``Conceptions of Power''. Political Theory.p.56
[23] مانند طهارهالاعراق ابن مسكويه ، سياست مدنيه فارابي، اخلاق ناصري و جامع السعادات نراقی ، و ابن سينا هم در بسياري از آثار فلسفي خود از جمله در بخشهاي پاياني الهيات شفا و همچنين در نمطهاي پاياني اشارات و تنبيهات مباحثي را مطرح ميكند كه ارتباطي وثيق با مباحث فلسفه سیاسی دارد .